کد خبر : 2 تاریخ : 1403/11/14 شماره : 932
آقا مسعود! ثابت کن کُت تن رئیس‌جمهوری است رئوف پیشدار

میانه سال ١٣۶١ جنگ تحمیلی در اوج خود، غرب و شرق هم همدست صدام، راه‌های ارتباطی محدود و تنها بندر جنوبی قابل اعتنای ایران بندرعباس با ظرفیت محدود تخلیه و بارگیری بود.

آن سال‌ها مرحوم حبیب الله عسکر اولادی وزیر بازرگانی (۲۶ مرداد ۱۳۶۰ ـ ۱۱ مرداد ۱۳۶۲) بود. چند روزی بود که شایع بود نان هم به زودی کوپنی می‌شود. در چند جای تهران هم نانواها با دفترچه بسیج اقتصادی به مردم نان داده بودند، از جمله در محله من که هنوز هم دفترچه و امضای نانوا را مبنی بر تحویل نان سهمیه‌ای دارم.

گزارش به نخست‌وزیر داده شد. اینترنت و فضای مجازی و ماهواره هم نبود. شب بیننده‌های خبر تلویزیون شنیدند که به دستور نخست‌وزیر‌، رییس سازمان غله که زیر‌مجموعه وزارت بازرگانی بود‌، عزل و فرد دیگری جای او منصوب شد. ‌نمی‌توانستیم بگوئیم تَه سیلوها یک کاسه آرد نیست!

پنجشنبه‌ای بود و من افسر کشیک بنیاد مستضعفان که آن زمان زیر‌مجموعه نخست وزیری محسوب می‌شد. به دستور آقا میرحسین موسوی نخست وزیر، بنیاد مستضعفان موظف شد تمام امکانات خود را ظرف ٢۴ ساعت بکاربگیرد و به این وضع خاتمه بدهد. حتی تریلرهای یخچال دار دو شرکت بزرگ آبرانان و جاده رانان به کار گرفته شد و شبانه از هر جا که می‌شد از جمله دشت ناز ساری گندم (از جمله نوع گران قیمت هیبریده) به تهران آورده و آرد شد و صبح شنبه مردم جلوی نانوایی‌ها کیسه‌های آرد را دیدند! و کامیون‌های حامل آرد در خیابان‌های شهر رژه می‌رفتند.

از این اتفاقات زیاد بود.همان سال‌ها ماه رمضان در گرمای تابستان بود، «حرام خورها» هندوانه را آنقدر گران کرده بودند که گلوی روزه‌داری با آن باز نمی‌شد. ‌دولت این‌جا هم هندوانه فروش! شد و سر خیابان‌ها و میدان های شهر و غرفه‌های میوه‌فروشی بنیاد، هندوانه ارزان قیمت فروخت و قدرتش را نشان داد و مردم حس کردند دولت پُشت آن‌هاست. هیچ کس گرسنه نماند. هیچ پدری شرمنده خانواده اش نشد. از گوشت تا مرغ و برنج و پنیر و تخم مرغ و کره و حتی سیگار سهمیه خانواده‌ها داده شد، کسری نبود و ‌مردم با همین سهمیه‌ها جبهه‌ها را هم پشتیبانی کردند.

سیب زمینی و پیاز و خیلی چیزهای دیگر هم همین وضعیت را داشت . یک روز این نبود، روز دیگر آن یکی! حرام خورها زیاد بودند. البته نه به اندازه الان! قصرهای امروزی شمال تهران و برج‌ها با پول‌های حرام‌خوران‌، محتکران‌، گران‌فروشان و اهل زد و بند همان دوران شکل گرفت. مردم تحمل کردند. جنگ بود و هر روز شهید و بیمارستان‌ها پُر از مجروحان. مردم دولت و وجود آن‌را حس می‌کردند. پای کار ماندند و آمریکا هم هیچ غلطی نکرد و شوروی هم فروپاشید.

و حال باز سیب زمینی! قیمتش شده نجومی و بوش می‌آید که یکی دو روز دیگر دوباره گوجه فرنگی، گوشت و مرغ و تخم مرغ، حبوبات و لبنیات و سفره‌های خالی‌تر!

«حامد یزدیان»‌، نماینده مجلس گفته است: در انبارها به میزان کافی سیب زمینی وجود دارد ولی هیچ نظارتی بر توزیع آن در کشور نمی‌شود. سیب زمینی الان دارد احتکار می‌شود و متأسفانه از سوی وزارت‌خانه مربوطه هیچ مداخله‌ای در زمینه این تخلفات صورت نمی‌گیرد و فشار آن بر مردم وارد می‌شود!

سیب‌ زمینی حالا به کالایی لوکس و گران‌قیمت تبدیل شده است. افزایش قیمتی که حتی وزیر جهاد کشاورزی را به واکنش واداشت. اما پاسخ او به این بحران، به‌جای ارائه یک راهکار مشخص، انداختن توپ گرانی به زمین نرخ ارز و وعده واردات بود. وعده‌های تکراری، قیمت‌های رو به رشد و حالا خیال مردم راحت باشد و قیمت‌ها یکی دو ماه دیگر متعادل خواهد شد! یعنی فعلاً مردم دوشیده می‌شوند.

اگر جای مسعود خان پزشکیان بودم همین الان وزیر جهاد و معاون مربوطه را برای ناتوانی در انجام وظیفه و مدیریت بازار برکنار می‌کردم و ثابت می‌کردم کُت تن رئیس‌جمهوری است و نمی‌گذارم زندگی مردم بیشتر از این بازیچه دست مشتی حرام‌خور رانتی قرار بگیرد. مردم تنها نیستند.