حسن دادخواه_ آرمان داشتن و آرمانخواهی، نشانه ای از رشد عقلی و شخصیتی است. داشتن آرمان، به نوعی کمالگرایی و بلندپروازی و داشتن هدفی والا در زندگی است و میتواند مانند یک موتور پیشبرنده، انگیزه و عاملی برای تحرک و کنش و نشاط در زندگی باشد!
آرمان، نشانه و زادهی شناخت از دنیای پیرامون نیز می تواند باشد! بیگمان، بدون شناخت اولیه از شرایط پیرامونی، هدف و چشماندازی خلق نمیشود. آرمانگرایی و داشتن آرمان، موجب افزایش تابآوری در فراز و فرودهای زندگانی خواهد شد! به زبان دیگر، داشتن آرمان، در مخالفت و تضاد ذاتی با زندگی کردن نیست بلکه همسو و همراه با آن است!
نکته مهم، در نسبت میان آرمانخواهی و زندگی کردن و ایجاد توازن و تعادل، میان آن دو وضعیت است!
چنانچه، هدف از زندگی کردن، فقط و تنها روزگار گذراندن باشد، نداشتن آرمان، مشکلِ چندانی ایجاد نمیکند ولی فرد آرمانخواه و آرمانگرا، چیزی والا و بالاتر از روزگار گذراندن را در سر و سودا دارد!
آرمانگرایی، به نظر میرسد که ریشه اولیه در شخصیت ارثی و فطری دارد و شناختهای اکتسابی و محیط پیرامونی، آن را ترغیب و برمیانگیزد!
فرد آرمانگرا نمیتواند به روال طبیعی و تدریجی و طبیعی زندگی خود، بسنده و راضی باشد و از همین روست که ریسک پذیر می شود و موانع و مصائب آرمانگرایی را به تن می خرد و با آنها دست و پنجه نرم میکند!
فردِ آرمانگرا، چه بسا بخشهایی از زندگی خود و فرزندان را قربانی و وقف رسیدن به آرمانهای خود قرار دهد.
بیگمان، قدرت و قوت آرمان موجود در ذهن و ضمیر فرد آرمانگرا وابسته به ریشه و انگیزههای آرمانگرایی اوست. آرمانهای مذهبی و میهنی بیگمان قوت بیشتری نسبت به آرمانهای دیگر دارد!
در کنار فردِ آرمانگرا و آرمانخواه، جامعه آرمانخواه و ملت و جمعیت آرمانگرا هم متصور است. کارگزاران و سیاستمداران آرمان گرا، مردم و جامعه زیر نظر خویش را بهسوی آرمانها به جلو میکشاندند!
این دسته از آرمانها، برخاسته از روح ملی، آموزه های مذهبی یا نیازهای سیاسی تاریخی یک ملتی است که برای بقا و ادامه زیست و زیست بهتر، به دنبال آرمانِ تاریخی و گمشده خود است!
نکته مهم در حرکت به سوی این آرمانها، در نظر داشتن ظرفیت تابآوری، رضایتمندی و متوازن بودن آرمانها با دیگر خواستههای کوتاهمدت مردم و شهروندان است، به زبان روشنتر، ارمانهای ملی نباید فقط در مخیله و ضمیر انفرادی مقامات عالی کشورها و ملت ها بگنجد! و ملتها نقشی در ترسیم و انتخاب و تحمل مصائب آن نداشته باشند!
سیاستهای آرمانگرایانه در دنیای امروز بدون توجه و اعتنا به ساز و کارهای جامعه جهانی و در پیوند بودن با همه ملتها و دولتها و رعایت قواعد انسانی و حقوق بینالملل، به پیش نمیرود و نیازمند هماهنگی و تعامل فعال با همه طرفهای موجود و مرتبط با آرمانِ سیاسی و انفرادی رهبران جهان است!
شوربختانه از وضعیت پُرآشوب کنونی در سراسر جهان و بهویژه در آسیا و در شرق جهان، میتوان دریافت که آرمانگرایی بیرون از سازوکارهای متعارف و گفتوگوها و مذاکرات، جز زبانه کشیدن آتش جنگ و خونریزی و ویرانی، میوه و دستاوردی برای ملتها نداشته است!