کوثر شیخنجدی_ شامگاه جمعه سوم مرداد داغ تابستانی، جوانی اهوازی قصد میکند برای آخرین بار به منظرهی غبارآلودهی کارون نگاه کند و به زندگیاش پایان دهد. دوربین روی استاندارد خوزستان جناب موالی زاده زوم کرده است که در همراهی پلیس و با دادن وعدههایی میخواهد جوان را منصرف میکند. جوان سیاهپوش بالاخره از دامنهی پل سفید که روزگاری نماد آبادانی و نشاط اهواز بود سُر میخورد و آهنگی احساسی پایانبندی این سکانس است. کارون در حاشیهی قرنها جاری بودن شاهد ماجرا است.
اگر چه برخی کاربران به تحسین استاندار پرداختهاند، نگارنده معتقد است این نمادی از یک فاجعه برای مدنیت و ساختارهای اجتماعی موجود است. نماد فروپاشی نقشها و کارکردها و وظایف و مرگ تخصص است.
جوانی قصد خودکشی دارد. وظیفه و عواطف هر انسانی سبب میشود به حمایت عاطفی و اقناع جوان برخیزد. این کاملاً طبیعی است که هر یک از ما در هر جایگاهی بخواهیم جان هموطنی را که در لحظات سخت فروپاشی روانی گیر افتاده نجات دهیم.
اما آیا کار و وظیفهی استاندار این است؟
در جامعهای که تخصص جای خودش را به نمایشهای هیجانی و عاطفی بدهد؛ از فردا باید منتظر باشیم به جای تیمهای آتشنشانی کاربلد و پلیس یا روانشناس حرفهای؛ استاندارها، هیئت وزیران و حتی رئیسجمهور سر صحنههای خودکشی مردمان بینوا حاضر شوند و به آنها وعدهی شغل و آرامش و امنیت بدهند!
خواننده محترم و فهیم حتما میداند که این نقدی بر شخصیت فردی استاندار نیست. بلکه نقدی است بر «نقش» او به عنوان «استاندار خوزستان» که حالا این نقش ورای «شخص و نام» چنین فشل و آشفته و ناکارآمد شده است. در واقع این نقدی است بر بازتعریف نابههنجارِ وظایفی که چون در جای خود به درستی عمل نکردهاند؛ حالا درگیر نمایشهای خیابانی شدهاند ـ برای کسب اندکی اعتبار.
اما ای حضرات نازکدل، ای کسانیکه به ایرانیان در حال فروپاشی وعده میدهید «هرکاری بتونم برات انجام میدهم»؛ چرا آن کارها را انجام نمیدهید؟ چرا تا به حال انجام ندادهاید؟ باور کنید همهی ما در لبهی پل سفید ایستادهایم. آیا منتظرید تک تک مردم این شهر بالای پل بروند و به منظرهی دودآلودش خداحافظ بگویند تا هر کاری از دستتان برمیآید انجام دهید؟
آیا همهی ما باید به خط پایان رسیدنمان را فریاد بزنیم؟ چطور بگوییم که دیگر تحمل این هوای آلوده؛ این شهر آشفته، این اقتصاد فلج، این سیستم اداری فشل و ناکارآمد، این قطعی برق در دمای ۵۰ درجه؛ این بیکاری و ناکارامدیهایتان را نداریم. بگوییم خسته و فرسودهایم و شما نتوانستید و نمیتوانید کاری بکنید؟
آقای استاندار! چند نفر را میخواهی از بالای پل سفید به آسفالت سیاه زندگی برگردانی و تا کی میتوانی این کار را بکنی؟ خوب است به این سئوال فکر کنی و به شرح وظایف یه استاندار. دلسوزیتان برای آنها که میاندیشند عجیب درد دارد.