داریوش بهارلویی ـ مردم دلخور از فشار دولت در صرفهجویی و قطع آب و برق، دولت در حال بیان کنترل مصرف و همراهی مردم برای عبور از تابستان و دلخوش به پاییز برای کاهش تنش آبی، این چند جمله به خوبی تنش و دوگانگی موجود بین مردم و متولیان در مدیریت بحران آب و انرژی را ترسیم میکند. این تعارض، که ریشه در تفاوت نگاهها و انتظارات دارد، یکی از موانع اصلی در مسیر حل پایدار بحران ناترازی آب و انرژی است. اجازه دهید با نگاهی عمیقتر، این دوگانه را بررسی کرده و به جای ارائه راهحلهای صرفاً مهندسی یا تکراری، به ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیستمی آن بپردازیم.
بحران آب و انرژی در کشور صحنهای است که در آن مردم و متولیان هر یک دیگری را مقصر میدانند. مردم که با قطعیهای آب و برق بعدداز زمستان، در گرمای تابستان مواجهاند، این محدودیتها را نه تنها آزاردهنده، بلکه نشانهای از ناکارآمدی سیستم میبینند. آنها حق دارند که ناراحت باشند، وقتی زندگی روزمرهشان مختل میشود، طبیعی است که به سیاستهای کلان و سوءمدیریتهایی مانند هدررفت آب و برق در شبکههای فرسوده یا تخصیص ناعادلانه منابع به بخشهای کشاورزی و صنعت معترض شوند. آمارها نشان میدهد که تنها حدود ۶ تا ۸ درصد از آب مصرفی کشور به مصارف خانگی اختصاص دارد، در حالی که بخش عمده آن در کشاورزی (حدود ۹۰ درصد) و صنعت مصرف میشود. از این منظر، تأکید دولت بر صرفهجویی خانگی برای مردم نوعی فرافکنی به نظر میرسد. گویی بار مسئولیت بحران به دوش ضعیفترین حلقه زنجیر، یعنی خانوارها، انداخته شده است. از سوی دیگر، متولیان آب و انرژی، بهویژه در فصلهای پرتنش مانند تابستان، با واقعیتی عملیاتی روبهرو هستند. تقاضای آب و برق در اوج خود است و زیرساختهای موجود که سالهاست از فرسودگی و کمبود سرمایهگذاری رنج میبرند، نمیتوانند پاسخگوی این نیاز باشند.
در کوتاهمدت، کاهش مصرف خانگی بهعنوان سریعترین و در دسترسترین راهحل دیده میشود. اما این رویکرد، بدون توجه به ریشههای عمیقتر ناترازی، مانند هدررفت ۲۰ تا ۳۰ درصدی آب در شبکههای توزیع یا راندمان پایین آبیاری در کشاورزی، به نوعی پاک کردن صورتمسئله است. اینجاست که شکاف بین مردم و متولیان عمیقتر میشود. مردم خواستار اصلاحات ساختاریاند، در حالی که متولیان به مدیریت بحران در کوتاهمدت متمرکزند. این دوگانگی، که گاه به لجبازی اجتماعی شبیه میشود، ریشه در فقدان اعتماد و گفتوگوی مؤثر دارد.
مردم، که تجربه دههها سیاستگذاری ناکارآمد، یارانههای غیرهدفمند و پروژههای عظیم اما ناپایدار مانند سدسازیهای بیرویه را دیدهاند، به سختی به درخواستهای صرفهجویی اعتماد میکنند. آنها میپرسند چرا باید ما صرفهجویی کنیم، وقتی شبکههای توزیع فرسودهاند؟ چرا باید ما سختی بکشیم، وقتی بخشهای پرمصرفتر همچنان بدون تغییر به کار خود ادامه میدهند؟ این بیاعتمادی، مشارکت عمومی را تضعیف میکند و چرخهای معیوب را شکل میدهد. متولیان، به دلیل عدم همراهی مردم، بر روشهای کوتاهمدت و آمرانه پافشاری میکنند و مردم به دلیل نبود شفافیت و اصلاحات ملموس، مقاومت بیشتری نشان میدهند. برای عبور از این تعارض، نیاز به پل زدن بین این دو نگاه است. این پل نه با شعارهای صرفهجویی و نه با پروژههای پرهزینه مهندسی، بلکه با بازسازی اعتماد و تغییر ذهنیت جمعی ساخته میشود.
نخست، متولیان باید با شفافیت عمل کنند. گزارشهای دقیق و قابلفهم از وضعیت منابع، میزان هدررفت و برنامههای اصلاحی منتشر کنند. برای مثال، اگر قرار است شبکههای توزیع نوسازی شوند یا نیروگاههای جدید احداث گردد، مردم باید از پیشرفت کار و نتایج آن آگاه شوند.
دوم، باید به مردم نشان داد که صرفهجویی خانگی، هرچند سهمی کوچک دارد، بخشی از یک تلاش جمعی است که در کنار اصلاحات ساختاری معنا پیدا میکند.
تجربههای موفق جهانی، مانند کمپینهای سنگاپور برای مدیریت آب، نشان میدهد که وقتی مردم احساس کنند بخشی از یک هدف مشترکاند و تلاشهایشان دیده میشود، مشارکت بیشتری میکنند.
مهمتر از همه، نیاز به تغییر نگاه از مدیریت بحران به مدیریت پایدار است. متولیان باید از تمرکز صرف بر تابستان و فصلهای پرمصرف فاصله بگیرند و به سیاستهای بلندمدت روی آورند. اصلاح الگوی کشت، سرمایهگذاری در فناوریهای آبیاری نوین و بازنگری در یارانههایی که مصرف بیرویه را تشویق میکنند.
در عین حال، مردم نیز باید بپذیرند که تغییر، یک فرآیند جمعی است.صرفهجویی، حتی اگر سهمی اندک داشته باشد، میتواند نشانهای از مسئولیتپذیری اجتماعی باشد، مشروط بر اینکه با اصلاحات ساختاری همراه شود. این دوگانه، اگرچه اکنون به تعارض و لجبازی میماند، میتواند به فرصتی برای بازسازی رابطه بین مردم و متولیان تبدیل شود اگر هر دو طرف، به جای مقصر دانستن دیگری، خود را بخشی از راهحل ببینند، شاید بتوان از این بحران، نه تنها برای نجات آب و انرژی، بلکه برای بازسازی اعتماد و خرد جمعی بهره برد. آب، آیینهای است که همه ما را در برابر خود قرار میدهد. آنچه در این آیینه میبینیم، به انتخابهایمان بستگی دارد.