سيد كاظم قریشی _ در روزگار پُرشتاب کنونی که رسانهها و فناوریهای دیجیتال بیش از هر زمان دیگری بر زندگی انسانها سایه افکندهاند، بازگشت به ریشهها و توجه به میراث فرهنگی مردمان، ضرورتی انکارناپذیر است. یکی از جلوههای برجسته این میراث، ادبیات عامیانه یا فولکلور است؛ مجموعهای از افسانهها، حکایات، اسطورهها، چیستانها، ضربالمثلها، لالاییها، ترانههای محلی، و روایتهایی که نسل به نسل از دل مردم برخاسته و در سینه آنان حفظ شده است. این ادبیات نهتنها تصویر روشنی از ذهنیت جمعی، نظام ارزشی، تخیل و زیستجهان مردمان را به ما نشان میدهد، بلکه ظرفیتهای فراوانی برای بازآفرینی در قالبهای ادبی نوین دارد. به بیان دیگر، ادبیات عامیانه میتواند به یکی از منابع غنی و الهامبخش برای ادبیات معاصر تبدیل شود. برگزاری آیین رونمایی کتاب «افسانههای مردم عرب اهواز» اثر پژوهشگر اهواز آقای فیصل بنیطی در کتابفروشی «محام» در روز چهارشنبه، یکم مرداد ماه، گامی امیدبخش در این مسیر بود. در این برنامه، سخنرانان از ضرورت گردآوری و مستندسازی افسانهها، اسطورهها، داستانها و دیگر اشکال ادبیات شفاهی مردم سخن گفتند و بر اهمیت حفظ این سرمایههای فرهنگی در استانی با تنوع قومی و زبانی چون خوزستان تأکید کردند.
آنچه اما در این نشست کمتر بدان پرداخته شد، نقش و بازتاب این گنجینه در ادبیات نوین است؛ امری که بیتردید نیازمند توجه و پژوهش بیشتر است.
امروز که ادبیات معاصر در پی بیان تجربههای زیسته، بازنمایی هویتهای محلی، و گفتوگوی فرهنگی میان گذشته و حال است، بهرهگیری از ادبیات عامه میتواند ابزاری مؤثر برای خلق آثار ماندگار باشد. در این مسیر، نویسندگان، شاعران، نمایشنامهنویسان و فیلمنامهنویسان میتوانند از ذخیره عظیم روایتهای مردمی برای بازآفرینی جهانهای داستانی خویش سود جویند.
بهرهگیری از قصههای کهن، شخصیتهای اسطورهای، تمثیلها، و حتی ساختارهای روایت در حکایتهای محلی، به ادبیات امروز عمقی تاریخی و رنگی بومی میبخشد که در مواجهه با جهانیشدن فرهنگی، ارزش دوچندانی مییابد.
یکی از مهمترین کارکردهای ادبیات عامیانه، برقراری پیوند میان گذشته و حال است. در جهان پسااستعماری که مسئله «بازگشت به خویش» و احیای هویتهای بومی اهمیت یافته، روایتهای شفاهی مردمی میتوانند چونان پلی میان نسلها عمل کنند. برای مثال، شخصیتهایی چون « عبید الماء» یا «شنگ بن عنگ» در فرهنگ مردم عرب خوزستان، میتوانند نه تنها در آثار داستانی و نمایشی، بلکه در ادبیات کودک و نوجوان نیز بازتولید و بازخوانی شوند. چنین بازآفرینیهایی، علاوه بر غنای محتوایی، موجب بازشناسی و بازسازی هویت محلی در سطح ملی و بینالمللی میشود.
از دیگر سو، زبان و لحن عامیانه، که در ترانهها، متلها، و حکایات مردمی موج میزند، میتواند به خلق سبکهای تازهای در نثر و شعر منجر شود. زبان عامه، زبانی زنده، پر از ضربآهنگ، استعاره، و خلاقیت زبانی است که بسیاری از نویسندگان و شاعران معاصر، همچون احمد شاملو، صمد بهرنگی، نادر ابراهیمی، محمد مختاری و حتی نسل جدید نویسندگان عرب اهواز چون حبیب باوی ساجد، از آن بهره بردهاند. در متون فولکلور، طنز، کنایه، رازگویی، و شاعرانهبودن زبان به نحوی است که به آسانی میتواند به متون مدرن راه یابد و ساختارهای روایی یا سبکی تازهای بیافریند.
افزون بر آن، ادبیات عامیانه بستری سرشار برای دراماتورژی و خلق نمایشنامههای بومی است. در جهانی که تئاتر به سوی تعامل بیشتر با جوامع محلی رفته و تلاش دارد روایتهای حاشیهنشینان را به صحنه آورد، داستانها و باورهای مردم میتوانند پایههای نمایشهای مردممحور و تعاملی شوند. برای نمونه، مراسمهایی همچون «تعزیهخوانی»، «شعرخوانی در عروسیها»، یا مناسک مرتبط با کشاورزی و نخلداری، قابلیت دراماتورژیک بالایی دارند که میتوانند به صحنههای نمایش راه یابند. در این میان، حتی چیستانها و بازیهای زبانی کودکان نیز قابل اقتباس و توسعه در قالبهای نو هستند.
بیتوجهی به ادبیات عامیانه، به معنای قطع ارتباط ادبیات با ریشهها، زمین، زبان مادری، و حافظه جمعی است.
در بسیاری از مناطق ایران، بهویژه در استانهایی چون خوزستان، ایلام، سیستان و بلوچستان، لرستان و کردستان، بوشهر، هرمزگان، شمار زیادی از روایتهای شفاهی یا در حال فراموشیاند، یا در حافظه پیران ماندهاند و به نسلهای جوان منتقل نشدهاند.
همانگونه که در آیین رونمایی کتاب یادشده نیز مطرح شد، این کار باید دههها پیش آغاز میشد؛ اما هنوز هم دیر نشده است. اگر چه نمیتوان «آب دریا را اگر نتوان چشید... هم به قدر تشنگی باید چشید»، اما میتوان با عزمی راسخ، آنچه را که هنوز باقی مانده گردآوری کرد، مستند ساخت، و به چرخه آفرینش ادبی وارد نمود
در پایان باید گفت که ادبیات عامه نه میراثی مرده و مربوط به گذشته، بلکه منبعی زنده، پویا، و در حال تحول است که میتواند به یکی از ستونهای اصلی ادبیات معاصر بدل شود. تنها کافی است نویسندگان، پژوهشگران، هنرمندان و نهادهای فرهنگی به اهمیت این گنجینه پی ببرند و با بهرهگیری خلاقانه از آن، ادبیاتی بیافرینند که هم ریشه در خاک دارد، هم در آسمان خیال بال میگشاید. ادبیاتی که گذشته را با اکنون پیوند میدهد و از بطن فرهنگ مردم، جهانی نو برای روایت میسازد.