سید کاظم قریشی _ در سالهای اخیر، اهواز شاهد رشد چشمگیر فعالیتهای ادبی و فرهنگی بوده است. کانونها و محافل گوناگون ادبی، از جمله کانون ادبی محام واقع در فلکهی سوم کیانپارس، هر هفته میزبان نشستهایی برای رونمایی، نقد و بررسی آثار تازهمنتشر شده هستند. این نشستها گاه به نویسندگان جوان اختصاص مییابد و گاه از نویسندگان پیشکسوت دعوت میشود تا در فضایی باز و تعاملی به گفتوگو دربارهی آثار خود بپردازند.
نکتهی قابلتوجه در فعالیتهای این کانون، توجه نسبی آن به ادبیات عربی خوزستان است. گاهگاهی برنامههایی برای معرفی و نقد آثار نویسندگان عرب اهوازی برگزار میشود؛ امری که در بسیاری از محافل مشابه کمتر به چشم میخورد. با این حال، آنچه جای تأمل دارد، فقدان تعامل دوسویه و غیبت معنادار گروههای زبانی دیگر در اینگونه نشستهاست.
اهواز شهری چندقومیتی و چندزبانه است؛ شهری که عربها، فارسها، لرها و اقوام دیگر در کنار هم زندگی میکنند. اما با وجود این تنوع زبانی و فرهنگی، در عرصهی فرهنگ و ادبیات، مرزهایی نامرئی میان گروهها شکل گرفته است؛ مرزهایی که بیش از هرجای دیگر، در فضاهای ادبی آشکار میشود.
برای نمونه، در نشستهای مرتبط با رونمایی یا بررسی آثار نویسندگان عرب اهوازی، معمولاً بیشترِ حاضران، همزبان با نویسندهاند یا از حلقهی نزدیکان و دوستان غیرعرب او. در مقابل، در رویدادهایی که به آثار نویسندگان فارسیزبان اختصاص دارد، حضور نویسندگان و مخاطبان عرب بسیار اندک است اگر استنثاها را در نظر نگیریم.
این شکاف فرهنگی را نمیتوان صرفاً به بیعلاقگی گروهها نسبت داد؛ بلکه بیشتر ناشی از نبود بسترهای مناسب برای گفتوگو، تعامل و تبادل فرهنگیست. نگاههای محتاطانه، و گاه آمیخته به بیاعتمادی، هنوز بر فضای فرهنگی اهواز سایه افکندهاند. برخی نویسندگان عرب احساس میکنند که جامعهی ادبی رسمی، آنها را به رسمیت نمیشناسد. از سوی دیگر، محافل فارسیزبان نیز نسبت به ادبیات عربی محلی یا بیتفاوتاند یا آشنایی چندانی با آن ندارند.
ادبیات، بهعنوان پلی میان فرهنگها، نقش تاریخی و حیاتی در پیوند میان اقوام ایفا کرده است. اگر این پل فروبپاشد، جامعه به مجموعهای از جزایر منزوی بدل خواهد شد. در مقابل، تعامل میان نویسندگان عرب و غیرعرب میتواند به درکی متقابلتر، تقویت پوشش رسانهای آثار ادبی، خلق پروژههای مشترک، و ارتقاء سطح نقد و گفتوگو در عرصهی ادبی بینجامد.
تعامل سازنده به معنای حذف یا قربانی شدن یکی از زبانها نیست، بلکه دعوتیست به شناخت افقهای زبانی و زیباییشناختی یکدیگر؛ تلاشی برای درک «دیگری» و دیدن خود در آینهی او.
برای شکستن این دیوارهای نادیدنی، ضروریست که کانونهای ادبی، از جمله کانون محام، گامهایی عملی بردارند، از جمله:
برگزاری نشستهای دوزبانه: بهجای برنامههای تکزبانه، نشستهایی طراحی شود که در آن، آثار عربی و فارسی بهطور موازی بررسی گردند، با حضور منتقدان هر دو زبان.
دعوت هدفمند از نویسندگان و منتقدان دیگر زبانها: در مراسم نقد آثار عربی، از منتقدان فارسیزبان دعوت شود و بالعکس، تا مسیر گفتوگو گشوده شود.
ترجمهی آثار نویسندگان عرب به فارسی و بالعکس: فراهمسازی دسترسی متقابل مخاطبان به متون، یکی از کلیدیترین ابزارهای گفتمانسازی فرهنگیست.
برگزاری جشنوارههای بینافرهنگی با عنوانی چون «ادبیات چندصدایی اهواز»: بستری برای گفتوگوی میانقومیتی فراهم گردد تا صداهای متکثر در کنار هم شنیده شوند.
حمایت رسانهای: مطبوعات محلی، پلتفرمهای مجازی، و کنشگران فرهنگی میتوانند با انعکاس این تلاشها، در نهادینهسازی گفتوگو نقش مهمی ایفا کنند.
اهواز، با گوناگونی زبانی و فرهنگیاش، این ظرفیت را دارد که به پایتخت گفتوگوی فرهنگی ایران بدل شود. اما این پتانسیل، نیازمند عزمی آگاهانه برای برداشتن دیوارهای خاموشیست که سالهاست میان اقوام کشیده شدهاند.
کانون ادبی محام، با پیشینهی قابلاعتنایش، میتواند پیشگام این مسیر باشد؛ نه فقط با برگزاری رویداد برای یک گروه خاص، بلکه با ایجاد زمینهای برای مشارکت، تبادل، و گفتوگوی واقعی.
تنها از دل چنین تعاملیست که ادبیات میتواند به کارکرد حقیقی خود دست یابد: آینهای برای دیدن «دیگری» در ما، و دیدن «ما» در دیگری.