حسین بذرافکن _ آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
در میان چهار ستون شعر فارسی که از فردوسی حماسهسرا و سعدی شیرنسخن نغزگو و مولانای تمثیلگو، شعرای نامی فارسیزبان خطه ایرانزمین، حافظ شاعری متفاوت و منحصربهفرد است.
حافظ شاعری نوگرا، دگراندیش، و آوانگارد. ویژگی برجسته حافظ در لطافت طبع و فصاحت سخن و بلاغت گفتار، شعر او را از ویژگیهای ممتازی برخوردار کرده است.
حافظ در زمانه خود شاعری معترض است به رفتار زمانه خویش.
حافظ در شهر شیراز و مکتب علما تحصیل کرده بود اما هرگز بر قرار و مدار مشایخ شهر خود ره نپیمود و سخن نمیراند او به دلیل ضمیر خویش طریقت مینمود و دریافت شخصی از شریعت دین داشت.
واضح است که چنین شاعری دشمن فراوان داشته باشد و کارش به انزوا و گوشه نشینی و فقر و... باشد.
با این حال، وجود اندوهگین خود را تسلی و خود را روحیه میدهد:
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
حافظ با پرهیز از زهد ورزیدن و خرقه زهد و ریا بر تن کردن و از دین ارتزاق کردن سر به مخالفت و عصیان برمیدارد.
گر بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
حافظ شاعری دگراندیش بود در زمانه خویش، در شهری زیسته بود که به «شهر علما» اشتهار داشت. پیرامونش، فراوان آدمهایی بودند که خرقه زهد و ریا بهتن داشتند و ره در وادی سالوس و ریا میپیمودند.
وی شرح حال برخی از مردم زمانه خود را اینگونه بیان میکند:
ریا حلال شمارند و جام می حرام
زهی طریقت و ملت زهی طریقت و کیش
حافظ جسارت و شهامت آن را داشت که یکتنه به مبارزه با انحرافات اعتقادی زمان خویش برخیزد و با سلاح شعر خود به نبرد با این جماعت قیام کند.
حافظ زشتترین معضل زمان خود را ریا میداند. نفرت از ریا در تمام اشعارش موج میزند. افرادی که در ظاهر، خود را مومن و خداشناس و دینمدار معرفی میکند ولی درون آلوده و پلشتی دارند.
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی ریا کنند
همین شورش فکری و مبارزه آشکار موجب شد که از طرف زاهدان و علمای زمانه، بهبهانه بکارگیری استعاراتی ظریف و کنایات ادبی همچون شراب و می و ساقی و معشوقه و شاهد...تکفیر شود و انگ کفر و کافری را بشنود بهنحوی که پس از مرگش، واعظان و مفتیان شهر اجازه ندهند که در گورستان مسلمانان دفن شود.
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست.
حافظ نگرش دینی متفاوتی دارد نگاهی نو و تغییر یافته از باورها و اعتقادات دوران خود.
افراد خشک مقدسمابی که در نگاه خلق جانماز آب میکشند و خود را اسطوره دین باوری معرفی میکنند در حالی که کجاندیشی و دورویی در کردار و گفتارشان موج میزند.
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
کسانی که قرآن را به رأی خود تفسیر میکنند مخاطب را از مدار دین منحرف میکنند.
و یا در جایی دیگر میسراید:
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
در دورانی که دین وسیله و ابزاری برای سرکوب و بند کشیدن افراد بود هزاران حکم و فتوای خود خوانده ساخته بودند.
حافظ در خصوص مردمآزاری میگوید:
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
حافظ میدید که عدهای نان دین میخورند برای خود شوکت و جایگاه و بارگاه ساختهاند و از باورهای عوام سوءاستفاده میکنند.
در این خصوص سخن به نکوهش و انتقاد باز میکند:
مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ
که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن
در این خصوص تنها یک جماعت یا مسلک را خطاب قرار نمیدهد بلکه با تمام مظاهر ریا مبارزه میکندو
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
این دود بین که نامه من سیاه شد از او
خوش میکنم به باده مشکین مشام جان
کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید
پنداری حافظ از پس قرنهای مدید در ظلمتکده تاریخ، فریاد میزند و ریاکاران هر دوره را به تفصیل سرزنش میکند و ملامت میگوید:
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
شعر حافظ هرگز بوی کهنگی و فرسودگی نمیدهد و همیشه تازه است که در ساختار غزل و پویش فرم و چه در پایش محتوا و اندیشه، مثل و مانند ندارد همیشه تازه است مثل نانی داغ که تازه از تنور بیرون آورند.
حافظ چون عابدان زمانه خود نیست که ره به تعبد و تمکین بپیماید.
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سر است گواست
زبان استعاره و کنایه در دیوان حافظ بیبدیل است. در عین حال عبایی ندارد که صریح و بیپرده سخن بگوید و همواره از شراب و معشوقه و فراتر از آن به قانون ساختارهای فکری زمان خود لب به شکوه بگشاید.
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم…