مجید نیسی _تاریخ، دفتر خاطراتی است که در هر برگش نام ایران و آمریکا به خطی درهم تنیده نوشته شده است؛ گاه با مرکب لبخند دیپلماسی، گاه با دوات تحریم و تهدید.
این قصه نه دوستی است که با عهد و پیمان استوار شده باشد و نه دشمنی که با کینهای کور شعلهور شده باشد؛ این داستان، معاملهای است بیوفا و دشمنیای که زاییده هویت است.
آنجا که چرخ دسیسههای لندن و واشنگتن بر جاده ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ لغزید و دموکراسی نحیف ایرانی زیر سم اسبان کودتا درهم شکست، شاه از تبعید برخاست و ایران به دژ ضدکمونیسم و انبار طلای سیاه غرب بدل شد. اما مگر در قاموس واقعگرایان، وفاداری جز سکهای است برای خرید مصلحت؟ همان دستهایی که تاج بر سر شاه گذاشتند، در روزهای طوفانی سقوط، چون قایقی سبک در میانه طوفان، رهایش کردند؛ زیرا در بازار مکاره سیاست، هر مهرهای تا وقتی عزیز است که در خدمت برد است.
سپس انقلاب ۱۳۵۷ آمد؛ همچون طوفانی که شمع سلطنت را خاموش کرد و پرچم «نه شرقی، نه غربی» را بر بام این خاک افراشت. جمهوری اسلامی دیگر نه مهرهای در صفحه شطرنج، که بازیکنی تازه در میانه میدان بود؛ بازیکنی که قواعد اربابان پیشین را به آتش کشید. اما هژمون، که به تعبیر گرامشی تختش را با رضایت پیرامونیان استوار میکند، این بیرضایتی را برنتافت. پس دستکش از دست برداشت و پنجه آهنین نمایان کرد؛ تحریمها، تهدیدها، فشارهای دیپلماتیک و حتی ضربات سایهوار بر زیرساختها.
از تسخیر سفارت و تحریمهای نخستین تا سیاست فشار حداکثری ترامپ و تهدیدهای امروز، یک نخ نامرئی اما استوار این حوادث را به هم دوخته است؛ نخ دشمنی که دیگر نه بر نفت و دلار، که بر هویت و معنا تنیده شده است. جمهوری اسلامی پرچمدار مقاومتی است که در دل این سرزمین ریشه دوانده و آمریکا این پرچم را خاری میبیند در چشم نظم خود. حتی مذاکرات ـ از برجام دیروز تا گفتوگوهای پرالتهاب استانبول ـ صحنه رویارویی استقلال و هژمونی است؛ جدالی که نه پشت میز، که در عمق معنا و بودن دو نظام میجوشد.
این حکایت، از کودتای ۲۸ مرداد تا تحریمهای ۲۰۲۵، آینهای است که تصویری روشن به ما نشان میدهد؛ در کاروانسرای بیرحم سیاست بینالملل، نه دوستی ابدی است و نه دشمنی جاوید؛ آنچه میماند، منافع و هویتهایی است که قدرتها بر سر آن تیغ میکشند. آمریکا شاه را تا آنگاه خواست که شمشیرش برای او میجنگید، و جمهوری اسلامی را تا وقتی که علم مخالفت در دست دارد، خار در چشم خواهد دید.
آری، این تنها روایت ایران و آمریکا نیست؛ این نقش جهان است؛ جهانی که در آن، وفاداری بر محراب قدرت قربانی میشود و استقلال در میدان هویتها به خون آزموده میشود.