محمد تقی منصوریکیا _ در کنش و اندرکنشهای فردی و اجتماعی بعید است پدیدهای وجود داشته باشد که در ادبیات گسترده، ژرف، موشکافانه و حیرتآور این کهن دیار به ضربالمثل تبدیل نشده باشد. هرچند فن آوری و علم، زندگی بشر امروزی را از پیشینیان خود بسیار متفاوت نموده است اما ساختار هویتی و شخصیتی انسان هنوز در همان قالبهای نهادینه شده قدیمی قابل تعریف است.
مصادیق عوض شده ولی سنجهها و ظروف هویت انسانی هنوز قالبهای مشخص خود را دارند. هنوز معیارهایی چون دورویی، ریا، کینه و حسد، دروغ، رباخواری و… در تضاد با یکرنگی، صداقت، سخاوت و بخشش، راستگویی و حلال خوردن و… است. واژهها همان مفاهیم گذشته را دارند و تنها ابزار ابراز یا نمود آنها در دنیای پُر زرق و برق و پُرتحرک امروزی متفاوت و پیچیدهتر شده است.
امروزه میتوان کت و شلوار و کروات مارک پوشید، ظاهری اتوکشیده و معطر داشت، مدارک دانشگاهی معتبر را یدک کشید و روز روشن در جلوی چشم میلیونها نفر به دوربین چشم دوخت و خرمن خرمن دروغ را در قالبی ریاکارانه به خورد بینندگان و شنوندگان داد. یعنی از کاهی، کوهی ساخت! و خیلیها هم کوه را ببینند و باورکنند!
دور نرویم! همین مهمان چند وقت پیش خودمان، رافائل گروسی! بارها با تیم نظارتی کامل آژانس بینالمللی اتمی با ما نمک خورد، تا آخرین پیچ ریز سرشماری شده فعالیتهای صلحآمیز اتمیمان را هم دودستی تقدیم موساد و… نمود و با بیشرمی نمکدان شکست!
او و تیماش هرچه گشتند بهانه ای، رنگی، بویی حتی مویی! برای نخنما نمودن نیافتن و آخر سر به سئوالات بیست و پنج سال پیش آژانس (که پروندهشان از قبل بسته شده بود) گیر داند!
این مهمان که موظف و مکلف به راست گویی بود، یک حقیقت نگفته داشت! وآن این بود «مأموریتام اینگونه تعریف شده که قرار نیست هیچ مشکلی نباشد! باید حتماً مشکلی باشد یا مشکل را خودمان یک جوری خواهیم ساخت!»
آژانس اتمی با مدیریت گروسی «خفت بزرگ تاریخی» را بر سر هیچ برای خود رقم زد تا با گزارش معیوب خود در زمینهسازی حمله آمریکا و رژیم اشغالگر قدس به ایران و شهادت جمعی از عزیزان هموطنمان مشارکت فعالانه جوید.
ادبیات کهن این مرز و بوم که بارها و بارها حمله سکندرها، چنگیزها، تیمورها و… را دیده و تجارب پیروزی نهایی این تمدن و درخت ۶۰۰۰ ساله را بر تبر دشمنان خود دیده است آواز میدهد که:
آقای گروسی؛ «رفیق دزد و شریک غافله».
آمریکا؛ «رطب خورد کی کند منع رطب».
تروئیکای غربی؛ «گر حکم کنند که مست گیرند باید که هر آنچه هست گیرند».
اما گروسی در کنار تمام ضررهای برای بشریت و ایران، و در کنار همه پیگیریهای جدیدش برای خوش رقصی برای آمریکا، یک سود جزیی داشت! و آن اضافه نمودن یک ضربالمثل به دهها ضربالمثل موجود و قابل ربط با موضوع هستهای ایران بود. ضربالمثلی که دقیق، ساده و عیان بیآبرویی و ناکارآمدی آژانس بینالمللی اتمی را بیان میکند؛ «انشاِء از آمریکا، امضاء از آژانس».