سید کاظم قریشی ـ گاهی آدمها بدون سر و صدا و خیلی معمولی نقش خود را در این جهان بازی میکنند؛ معروف نیستند، کار خارقالعادهای انجام نمیدهند و حتی نمیخواهند دنیا را تغییر دهند. همین که نقشی مثبت در جهان ایفا میکنند، کافی است. بسنه ناصری هنرمند تئاتر، یکی از همین آدمهاست؛ زنی که در سکوت و بیهیاهو، بیش از دو دهه از عمر خود را به صحنهی نمایش و خدمت به فرهنگ و هنر اختصاص داده است.
بسنه ناصری در عین حال که خانهدار است و در یک خانواده پرجمعیت، بار مسئولیتهای فراوانی را بر دوش دارد ـ از شستوشو و پختوپز گرفته تا تربیت فرزندان و نوهها ـ اما توانسته است بین زندگی خانوادگی و عشق به تئاتر تعادلی کمنظیر ایجاد کند. او نه روشنفکر مآبی در سر دارد و نه در پی شهرت است؛ اما سالهاست به عنوان بازیگر و دستیار کارگردان در تئاتر عربی، فیلمهای کوتاه و حتی برخی سریالهای تلویزیونی حضور داشته و به تدریج جایگاهی ویژه در میان جامعه هنری خوزستان یافته است.
در کارنامه بسنه ناصری، حضور در آثار متعدد و متنوعی دیده میشود. او در نمایشهایی به زبان عربی همچون:
لا قطار يمر بهذه المحطة (هیچ قطاری از این ایستگاه عبور نمیکند)
العودة (بازگشت)
حوادث لم تکن بالحسبان (رویدادهایی غیر مترقبه)
قافلة الحقيقة (کاروان حقیقت)
و نمایشها و آیتمهای نمایشی دیگر؛ به عنوان بازیگر نقشآفرینی کرده است. هر یک از این آثار، بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی مردم این دیار را روایت کردهاند و ناصری در کنار دیگر هنرمندان، تلاش کرده است صدای این فرهنگ را زنده نگاه دارد.
بسنه ناصری تنها در صحنههای محلی شهرستانها محدود نمانده است. او با نمایش حوادث لم تکن بالحسبان در جشنواره بینالمللی تئاتر عربی السلام در سوسنگرد حضور یافت؛ حضوری که نشان داد کارهای هنری هنرمندان حاشیهنشین میتواند از چارچوب شهرستانها فراتر رفته و در عرصههای گستردهتر شنیده و دیده شود.
او همچنین در اجرای نمایش «قافلة الحقيقة» نقش طراحی لباس و گریم را برعهده داشت و به عنوان دستیار کارگردان و بخشی از گروه تولید نیز فعالیت کرد. چنین تجربههایی بیانگر تنوع تواناییهای اوست؛ از بازیگری تا طراحی و از اجرا تا پشتیبانی.
یکی از ویژگیهای برجستهی بسنه ناصری، تسلط او بر لهجهها، ضربالمثلها و تکیهکلامهای محلی است. بسیاری از نویسندگان و کارگردانان تئاتر عربی او را مرجعی زنده برای یافتن واژگان، اصطلاحات و عناصر فراموششدهی میراث فرهنگی میدانند. در حقیقت، حضور او بر صحنه تنها یک نقشآفرینی هنری نیست، بلکه نوعی پاسداری از فرهنگ شفاهی و زبان مادری است؛ فرهنگی که در معرض فراموشی یا همسانسازی قرار دارد.
نقش بسنه ناصری در خانواده و هنر را باید دو روی یک سکه دانست. در خانه، او مادری است دلسوز و مادربزرگی مهربان که در تربیت نسلهای بعدی میکوشد. در صحنه، او بازیگری است که به زبان عربی جان میبخشد، داستانهای مردمش را بازمیگوید و فرهنگ سرزمینش را بازآفرینی میکند.
دو دختر او نیز در حوزه تئاتر فعالیت دارند و این نشان میدهد که بسنه به هنر ایمان دارد؛ ایمانی که نه فقط در خودش، بلکه در نسل بعدی خانوادهاش نیز ریشه دوانده است.
این دو نقش، گاه سنگین و متناقض به نظر میرسند، اما او توانسته است هر دو را با استقامت و تعهد پیش ببرد. شاید راز ماندگاریاش در همین تلفیق باشد؛ در اینکه توانسته هم صدای خانه باشد و هم صدای صحنه.
مانند بسیاری از هنرمندان خارج از مرکز، بسنه ناصری نیز با کمبود امکانات حرفهای، فشارهای اقتصادی و بیتوجهی نهادهای رسمی روبهرو است. اما این مشکلات مانع او نشدهاند. استمرار فعالیت بیش از دو دههای او در صحنههای مختلف شهرستانها و شهرهای استان، خود نشان میدهد که انگیزهاش نه بر پایه منفعت یا شهرت، بلکه بر عشق به هنر و تعهد به فرهنگ استوار است.
بسنه ناصری از آن دسته آدمهایی است که در سکوت و بیادعا، رد پای خود را بر فرهنگ و هنر بر جای میگذارند. او در طول سالها نشان داده که نیازی نیست برای اثرگذاری، پرهیاهو یا مشهور بود. کافی است عاشق بود، صبور بود و به ریشههای فرهنگی وفادار ماند.
نقش او در تئاتر عربی خوزستان نه فقط نقش یک بازیگر یا دستیار کارگردان، بلکه نقشی فرهنگی و اجتماعی است؛ او پاسدار زبان مادری، حافظ میراث شفاهی و نمادی از زنانی است که در عین خانهداری و مادری، هنرمند و خالق نیز هستند.
اگر امروز بخواهیم از هنرمندانی بگوییم که بیصدا اما پرثمر زندگی کردهاند، نام بسنه ناصری باید در صدر این فهرست باشد. چرا که او ثابت کرده است گاهی کافی است کسی در جای درست خود بایستد و نقش خود را ایفا کند تا فرهنگ یک سرزمین همچنان زنده بماند.