مجتبی نظاری _ پنجم شهریورماه، یادآور تولد یکی از بزرگترین اسطورههای تاریخ ورزش ایران است؛ غلامرضا تختی. اگر او امروز در میان ما بود، تولد ۹۵ سالگیاش را جشن میگرفتیم. اما حقیقت این است که تختی تنها در صفحات تاریخ جا نگرفته، بلکه در قلب مردم زنده است؛ قهرمانی که نامش همواره با واژه «پهلوانی» گره خورده است.
زندگی تختی، سرشار از فراز و نشیب بود. او در محله خانیآباد تهران، در خانوادهای ساده و متوسط به دنیا آمد و از همان کودکی رنج و سختی را لمس کرد. شاید همین تجربههای تلخ و واقعی از زندگی، او را تبدیل به مردی کرد که هیچگاه از مردم جدا نشد.
تختی، در کنار مدالهای طلایی که بر سینه آویخت، بیش از همه به خاطر منش و اخلاقش در یادها مانده است. بسیاری از قهرمانان آمدهاند و رفتهاند، اما تنها تعداد اندکی از آنان توانستهاند با روحیه انسانیشان، جاودانه شوند. غلامرضا تختی یکی از همان معدود نفرات است.
او بارها در میدان مسابقه، در برابر رقیب آسیبدیده یا ضعیفتر، از برتریجویی پرهیز کرد. نمونهای روشن از پهلوانی، وقتی بود که با وجود امکان پیروزی، حاضر نشد از رنج حریفش سوءاستفاده کند. همین روحیه بود که او را به قهرمان دلها بدل ساخت.
برای مردم ایران، تختی نهتنها یک کشتیگیر، بلکه نمادی از صداقت، فروتنی و گذشت بود. او در روزگاری که فاصله بین مردم و قهرمانان زیاد بود، دیوارها را شکست و نشان داد که قهرمان میتواند در کنار مردم بماند، در غم و شادیشان شریک شود.
یادمان نرود که تختی بارها از جایگاه و شهرت خود برای کمک به نیازمندان بهره برد. داستان کمکهای پنهانی او به فقرا، حکایتهای ماندگاری است که نسل به نسل روایت شده است. تختی نشان داد که قهرمانی، نه در مدال طلا، بلکه در دستگیری از دیگران معنا پیدا میکند.
حضور او در صحنههای اجتماعی نیز مثالزدنی بود. تختی هیچگاه تنها به تشویقهای استادیومها بسنده نکرد، بلکه در کنار مردم ایستاد، با دردهایشان آشنا شد و بارها صدای بیصدایان شد. این همصدایی با مردم، وجهی دیگر از پهلوانی اوست.
اگر امروز بخواهیم پهلوانی را تعریف کنیم، باید سراغ نام تختی برویم. پهلوانی یعنی کسی که در اوج قدرت، از غرور و خودخواهی بگریزد. پهلوانی یعنی دستی که همزمان مدال طلا را بالا میبرد و دست نیازمندی را میگیرد. تختی این حقیقت را با زندگیاش اثبات کرد.
۹۵ سال از تولد او گذشته است، اما نام و یادش چنان زنده است که گویی همین دیروز روی تشک کشتی میدرخشید. تختی به یک خاطره تبدیل نشده، بلکه به یک مکتب بدل شده است؛ مکتبی که جوانان امروز هم میتوانند از آن درس بگیرند.
در دنیایی که گاه شهرت و قدرت انسان را از مردم دور میکند، یاد تختی همچون چراغی است برای بازگشت به ارزشهای انسانی. او یادآور این حقیقت است که قهرمانی بدون اخلاق، نیمهکاره است.
نسل امروز، شاید تختی را ندیده باشد، اما نام او را شنیده و قصههایش را باور کرده است. این یعنی پهلوانی، فراتر از زمان و مکان است. تختی از دل تاریخ برخاسته و در روح مردم جاری است.
امروز که ۹۵ سال از تولدش میگذرد، باید به خود یادآوری کنیم که تختی یک نفر نبود، بلکه یک فرهنگ بود. فرهنگی که میگوید در کنار مردم باش، در برابر ظلم بایست و همیشه با فروتنی زندگی کن.
شاید اگر تختی امروز در میان ما بود، از برگزاری جشن و بزرگداشت برای خود پرهیز میکرد. او بیشتر دوست داشت مردم شاد باشند، فقرا فراموش نشوند و جوانان راه درست را پیدا کنند.
نام غلامرضا تختی، همچون نگینی بر تاریخ ورزش ایران میدرخشد. قهرمانی که در ۹۵ سالگی، هنوز زنده است؛ نه در جسم، بلکه در روح جمعی ما. او قهرمان مدالها بود، اما مهمتر از آن، قهرمان دلها باقی ماند.