مجید نیسی _ در روزگاری که فولاد پیشرفتهترین زرادخانههای جهان به دست صهیونیسم خونریز سپرده شد و پشتوانهاش حمایت بیدریغ امپراتوری آمریکا بود، حماس با دستانی تهی اما با ایمانی سرشار از نور مکتب محمدی، قامت برافراشت. این قامت استوار نه بر دوش سلاحهای مدرن که بر شانههای صبر ایوب و یقین ابراهیم استوار بود.
فرماندهان حماس آزمونهای الهی را چون کوه پشت سر نهادند؛ کوهی که برف مصیبت بر قلهاش مینشیند اما نمیلرزد. هر یک از آنان، مرثیهای زندهاند از دیدار خون و اشک؛ از وداع با همسران و فرزندان تا خود به خیل شهیدان پیوستن!
در چشم آنان، شهادت پایان نیست؛ آغاز و معبری است به جاودانگی.
راز تابآوری حماس در برابر سیل آتش و آهن، نه در دیوارهای بتنی و نه در نقشههای تاکتیکی، بلکه در ایمان به اسلام ناب محمدی است. ایمانی که در دل تنگهها چراغ میافروزد و در برابر طوفان، پرچم را استوار نگاه میدارد. جهان اگر هزاران ارتش را به میدان آورد، اندک کشورهایی توان ایستادگی در چنین برزخی را دارند؛ اما حماس، به پشتوانه همین ایمان، تاریخ را شکافت و در دفتر مقاومت، نامی ماندگار ثبت کرد.
و امروز، هنگامی که فرزند خلیل الحیه بال در بال ملائک گشود و خونش را نثار کرد، این درس دوباره نوشته شد که شجره مقاومت با خون فرزندانش آبیاری میشود.
ترور نافرجام خلیل الحیه، حکایتی است از شکست دشنهای که در برابر کوه کوبیده شود. او فرزندش را تشییع کرد و خود در روز میلاد رسول رحمت، نشان محمدی را بر سینه گرفت؛ نشان پر افتخار «خلیل محمد». چه تقارنی باشکوهتر از آنکه شهادت و میلاد در یک روز همآغوش شوند؟
آری، این روایت، افسانه نیست؛ حماسهای است که بر خاک خاورمیانه نوشته میشود. حماسهای که به جهانیان میآموزد، قدرت حقیقی نه در زرادخانههای سرد، بلکه در گرمای ایمان و اخلاص است.