لیلا رموزاده _ نور فانوس بعد از سال‌ها فضای ساحل را مانند نور ماه شب چهارده روشن کرد. چشمان ماریا برقی زد، دوید. پاهای او لابه‌لای پیراهن بلندش پیچ می‌خورد. گویی می‌خواستند ماریا را نگه دارند که فانوس همراه آواز نی‌انبان بعد از سال‌ها روشن بماند. یادش آمد مادر بزرگ همیشه می‌گفت: اگه یک روز صدای نی‌انبان واقعی رو شنیدی بدون وقتشه.