ابراهیم جعفری ـ هنر، زبان مشترک همه انسانهاست؛ زبانی که فارغ از قومیت، مذهب، سن و طبقه اجتماعی، دلها را به هم نزدیک ساخته و جامعه را در مسیر همبستگی و امید حرکت میدهد.
ـ در میان شاخههای گوناگون هنر، «موسیقی» جایگاهی ویژه دارد؛ زیرا همزمان تسلیبخش و شورآفرین است. موسیقی میتواند غمهای جمعی را سبک و شادیهای ملی را به تجربه مشترک تبدیل کند. از همین رو جامعه انتظار دارد راهی گشوده شود تا هنر به ویژه موسیقی، بیش از گذشته به زندگی روزمره مردم وارد گردیده و از حاشیه به متن جامعه بیاید.
ـ برگزاری کنسرتهای خیابانی نماد عینی همین نگاه است. فراموش نکنیم که «فضاهای عمومی» نظیر میدانها، خیابانها و پارکها صرفاً مکان عبور و مرور یا کارکردهای روزمره نیستند؛ بلکه میتوانند به بسترهایی برای همدلی، شادی و تجربه زیست جمعی بدل شوند.
ـ یکی از گامهای این مسیر، برنامهریزی برای برگزاری کنسرت خیابانی استاد همایون شجریان در میدان آزادی بود. همایون شجریان، فرزند خلف موسیقی ایران، با صدای پرطنین خود، میراث گرانقدر پدرش؛ خسرو آواز ایران را پاس داشته و توانسته است پلی میان نسلهای مختلف بزند.
ـ حضور او در میدان آزادی، نه تنها یک رویداد موسیقایی، بلکه اتفاق اجتماعی و فرهنگی بزرگ بود؛ زیرا میلیونها نفر از مردم مشتاق، در تهران و در سراسر کشور چشم به راه این اجرا بودند.
ـ میدان آزادی تهران که نماد آزادیخواهی و همبستگی ملی است، یکی از ظرفیتهای بزرگ است که میتواند میزبان لحظاتی فراموش نشدنی برای مردم باشد؛ لحظههایی که در حافظه جمعی ما ماندگار خواهد شد.
ـ شجریان قصد داشت کنسرتی رایگان در میدان آزادی تهران برگزار کند که موجی از واکنشهای سیاسی و اجتماعی برانگیخته شد؛ از شور و شوق دوستداران موسیقی گرفته تا انتقادهای تند مخالفان که آن را «مشروعیتبخشی» میدانستند.
ـ انتخاب میدان آزادی برای کنسرت، نه تنها یک تصمیم هنری، بلکه حرکتی نمادین بود: تبدیل مکانی سیاسی به فضایی فرهنگی، با همه حساسیتها و جذابیتهایش.
ـ فیلسوف آلمانی، «یورگن هابرماس»، مفهوم «فضای عمومی» را بهعنوان عرصهای برای «گفتوگو و تبادل نظر» معرفی میکند؛ جایی که شهروندان بدون هرگونه تهدید و تطمیع، آزادانه افکار خود را مطرح میسازند.
ـ از این منظر، کنسرت شجریان میتوانست نمونهای از چنین فضایی باشد: لحظهای جمعی که مردم فارغ از تقسیمبندیهای سیاسی با موسیقی به هم نزدیک شوند.
ـ در عین حال این برنامه میتوانست بستری برای شکلگیری گفتمان اجتماعی مستقل باشد؛ جایی که شهروندان از طریق زبان هنر و موسیقی با هم ارتباط برقرار میکنند.
ـ در شرایطی که بحرانهای اقتصادی و فشارهای اجتماعی اعتماد عمومی را فرسوده کرده، جامعه به لحظههای مشترک نیاز دارد. یک کنسرت رایگان در قلب پایتخت میتوانست فرصتی برای بازسازی احساس تعلق جمعی باشد؛ همان چیزی که هابرماس آن را «کنش ارتباطی» مینامد.
ـ متأسفانه این برنامه به نتیجه نرسید. وقتی موسیقی در میدانها و خیابانها طنینانداز میشود، همه مردم بدون تمایز طبقاتی، اقتصادی یا جغرافیایی، فرصت حضور و مشارکت پیدا میکنند. چنین تجربهای بیش از آن که یک برنامه سرگرم کننده باشد، یک پروژه ملی برای افزایش همبستگی اجتماعی است.
ـ در تاریخ معاصر، نمونههای روشنی داریم که هنر و موسیقی توانستهاند در بزنگاههای حساس، روحیه ملی را تقویت کنند؛ کمااینکه در جریان اشغال کوتاه مدت ایران توسط متفقین در شهریور ۱۳۲۰، سرود «ای ایران ای مرز پرگهر» که با همکاری استادان حسین گل گلاب، روحالله خالقی و غلامحسین بنان ساخته و پرداخته و اجرا شد، همچون خونی حیات بخش در رگهای جامعه ما جاری گردید و نیز در روزهای سخت دفاع میهنی در مقابله با رژیم صهیونیستی آرامش بخش روحیه مردم بود.
ـ اکنون نیز که جامعه با مشکلات اقتصادی، فشارهای بیرونی و چالشهای اجتماعی روبه روست، بیش از هر زمان نیازمند چنین برنامههایی هستیم؛ برنامههایی که مردم در کنار هم، فارغ از دغدغههای روزمره، شادی و همبستگی جمعی را تجربه کنند و سرمایه اجتماعی احیاء شود.
ـ همکاری در برگزاری جشنهای خیابانی؛ چه به مناسبتهای مذهبی و چه رویدادهای فرهنگی و تاریخی، حداقل همراهی نظام حکمرانی و دولت با مردمی است که امروز و فردا و همواره ایران، نیازمند حضور وحدتبخش و انسجام ملّی آنان است.