مجید نیسی _ در طوفانی که هر روز کشتی امت را بر امواج تفرقه میکوبد، و در عصری که نَفَس مفاهیم اصیل در غبار تحریف خفه میشود، نامی هنوز برافراشته مانده است؛ حماس.
جنبشی که نه تنها نمایندهی مقاومت، که آیینهدار هویت راستین امت اسلام است؛ همان امتی که گاه از خود دور میشود، اما همواره به جستجوی خویش بازمیگردد.
«جهاد» را ربودند، «مقاومت» را در بازار مکاره سیاست فروختند و «امت» را به فرقههای متخاصم تکهتکه کردند. گویی دستان پنهانی با نخهای پوسیدهی اختلاف، تابلوی زرین تاریخ اسلام را پارهپاره کردند. داعش، چون هیولایی برآمده از کابوس، تصویر اسلام را با خون و آتش آلوده کرد. حزبی دیگر، در باتلاق سیاستهای منطقهای، شمشیرش را علیه برادران دیروزش برکشید. حتی برخی جنبشهای اسلامی، چون پرندهای بیبال، در تندباد قدرت، سقوط کردند و پرچمهایشان را فراموشی ربود.
اما در میانه این ویرانی، فریاد حماس، نه پژواک خشونت که ندای کرامت و آزادگی بود.
حماس، همچون سروِ ایستاده در زمستان تفرقه، ریشه در خاک ملت دارد و شاخه در آسمان آرمان. در روزگاری که «وحدت» به واژهای نوستالژیک بدل شده و «هویت اسلامی» در پیچوخم منازعات مذهبی رنگ باخته، حماس، همچون قافیهای ناب، نظم دوبارهای به شعر مقاومت بخشیده است.
این جنبش، در بزنگاهها، نه فقط انتخاب سیاسی، که موضع هویتی گرفت. از سوریه دل کند، چون خواست میان «دولت» و «ملت مظلوم» یکی را برگزیند. از آغوش دیگران بیرون آمد، چون نمیخواست شمشیر اختلاف مذهبی در دستش قرار گیرد. پیشنهادهای زرین و زهرآگین برخی دولتها را نپذیرفت، چرا که «عفت سیاسی» را به «رفاه وابسته» ترجیح داد. این «نه»ها، به ظاهر تلخ، اما در باطن شیریناند؛ چرا که تاریخ، صداقت را میفهمد، نه مصلحت را.
در قلب اندونزی، در کوچههای کابل، در محلههای قاهره و در تپش جوانان ترکیه و تونس، نام «حماس» با اشک و دعا و افتخار درآمیخته است. این محبوبیت، زاده رسانه نیست، زاده صداقت است. حماس، در نبود خلافت و سستی الازهرها و بیرمقی نهادهای بینالمللی اسلامی، بدل به آخرین پناهگاه روانی امت برای تجلی «عزت» شده است.
در روزگاری که اشغالگران خود را «صلحطلب» مینامند و خائنان را «معتدل» میخوانند، حماس جسورانه بر جایگاه خود ایستاده و میگوید: «ما با اشغال سازش نمیکنیم، ما با ظلم کنار نمیآییم.»
حماس، بیآنکه پرچم فرقهای خاص را بردارد، خانهای شد برای همه مسلمانان. سنی و شیعه، عرب و عجم، همه در راه آرمان فلسطین، در زیر سایه مقاومت او مأوا گرفتند. جنبشی که میتوانست به ابزار جنگ نیابتی بدل شود، بر سر اصول ایستاد. نه دشمن کشورهای عربی شد، نه آلت دست نظامهای بیرونی. در کشاکش قدرتهای منطقهای، تنها جانب امت را گرفت؛ امتی که همواره مظلوم، اما هرگز بیپناه نیست، مادامی که حماس هست.
در شب تاریکی که تاریخ ما را بلعیده، حماس چون فانوسی است که مسیر را مینمایاند. نه بهعنوان یک حزب، بلکه چون نماد هویت امتی که هنوز به «خود» ایمان دارد. در جهان دروغها، واژهها دیگر ارزشی ندارند، اما هنوز هم، «مقاومت» در قاموس حماس یعنی عزت، پاکی، پایداری و وحدت.
و شاید روزی، اگر تاریخ بیغرضی باقی مانده باشد، بنویسد:
در زمانهی واژگان مسخشده، حماس تنها واژهای بود که معنای خود را حفظ کرد؛
واژهای به نام «امت».
این یادداشت، پاسداشتی است به آنچه هنوز پاک مانده، و نجوایی است در گوش تاریخ که هنوز «امید» زنده است.