عبدالرحمن نیکسرشت ـ در سیاست، راهِ میانبُر همیشه وسوسهبرانگیز است: تکیه بر چند چهره بانفوذ در مرکز، چند دیدار پشت درهای بسته، چند تلفن که «کار را میاندازد» و خیال مدیر را آسوده میکند! که همهچیز حل شد. اما الغرض، تجربهی خوزستان چه در استانداری و چه در شهرداری، بارها نشان داده است که این نسخه نخنمای تار تار شده دیگر جواب نمیدهد.
ـ القصه، هم با اخلاق سیاسی سازگار نیست و هم سرانجام خوشی ندارد. قدرتِ واقعی در استان، از «شبکه اعتماد محلی» میگذرد؛ از کنشگران فعال سیاسی و اجتماعی، احزاب، دانشگاهیان. هر مدیری که این رگِ حیات را نبیند، دیر یا زود به بحران میخورد.
ـ دور زدنِ کنشگران محلی، حتی اگر چند صباحی با لابیهای مرکز پوشانده شود، به محض نخستین بحران، عریان میشود و آنگاه همان کنشگران محلی دوباره تعیین کننده می شوند. لابی و دورزدن وفاداران محلی، شاید بتواند برکناری را اندکی به تعویق بیندازد، اما ظرفیتِ حل مسئله را ندارد. مسیر کوتاهِ رابطه، جایگزینِ راهِ بلندِ اعتماد نمیشود.
ـ ما بارها، با صراحت و خیرخواهی، توصیه کردهایم که با کنشگران محلی «همپیمانی» کنید. مدیران در استان به اتکای چنین شبکهای بر کرسی نشستهاند و باید به آنها وفادار بماند. اینها تشریفات نیست؛ زیرساختِ مشروعیت و کارآمدی است. اگر این ریلها روی زمین بیاید، حتی اختلافها قابل مدیریت میشوند؛ و اگر نیاید، هر لابیِ قدرتمندی هم فقط خروجی را به تعویق میاندازد، نه بنبست را.
ـ خلاصه مراتب بحث ما روشن است: استان با «ائتلافهای خاص» اداره نمیشود؛ با مشارکت و وفاداری هم پیمانان محلی اداره میشود.