احسان دانشور _ اصفهان، یکی از مهمترین شهرهای تاریخی و صنعتی ایران، امروز با پدیدهای دستبهگریبان است که آیندهٔ آن را درابعاد گوناگون تهدید میکند. فرونشست در اصفهان یک «زلزله خاموش» است که با سرعتی نگرانکننده در حال پیشروی است. این بحران تنها یک موضوع فنی یا محیطزیستی نیست، بلکه آیندهٔ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یکی از مهمترین شهرهای ایران را تحتالشعاع قرار داده است.
این پدیده که بهدلیل برداشت بیرویهٔ آبهای زیرزمینی، خشکسالیهای پیاپی و کاهش جریان زایندهرود شدت یافته، نهتنها تهدیدی برای زیرساختها و بناهای تاریخی شهر است، بلکه میتواند پیامدهای جدی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهدنبال داشته باشد. آنچه موضوع را حساستر میکند این است که فرونشست برخلاف زلزله یا سیل، پدیدهای تدریجی است؛ یعنی اغلب شهروندان آن را تا زمانی که آثار عینیاش در ترک خانهها یا شکاف زمین نمایان نشود، جدی نمیگیرند. همین «خاموش بودن» خطر باعث شده سیاستگذاران نیز واکنش دیرهنگام داشته باشند.
ریشههای این بحران را باید در چند عامل جستوجو کرد. نخست، برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی است که طی چند دهه با حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق برای کشاورزی و صنعت شدت یافته و سطح آبخوانها را بهشدت کاهش داده است. در بسیاری از مناطق، افت سطح ایستابی به بیش از سی متر رسیده است. دومین عامل، خشکشدن زایندهرود است؛ رودخانهای که نقش حیاتی در تغذیه سفرههای آب زیرزمینی داشت و با کاهش جریان آن، تعادل طبیعی به هم خورده است. تغییرات اقلیمی نیز بارشها را پراکنده و کمحجم کرده و در عوض تبخیر ناشی از افزایش دما را تشدید کرده است. افزون بر این، مدیریت نادرست منابع آب و سیاستهای انتقال بینحوضهای بدون توجه به ظرفیت طبیعی منطقه، فشار مضاعفی را بر منابع وارد کرده و عملاً تابآوری حوضه را کاهش داده است.
فرونشست در اصفهان تنها یک تهدید زیستمحیطی نیست، بلکه مستقیماً به ساختار هزینهای شهر و استان ضربه میزند. نخستین حلقهٔ اثر، زیرساختهای عمومی است. نشست ناهمگون زمین باعث تغییر شیب و شکست در روسازی راهها، ترک در دیوار حائل بزرگراهها و تخریب تدریجی لایههای آسفالتی میشود؛ شبکههای آب و فاضلاب و خطوط انتقال گاز و برق نیز بهدلیل جابهجایی اتصالات، نشت به لولهها دچار خرابی تکرارشونده میگردند. این نوع خرابیها ذاتاً «بازگشتی» هستند؛ یعنی حتی پس از مرمت، بهدلیل تداوم نشست دوباره بازمیگردند و بودجهٔ نگهداشت شهری را میبلعند.
دادههای سنجش از دور برای دشت اصفهان ـ برخوار نشان میدهد که طی دورهٔ ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ نرخ متوسط فرونشست حدود ۲۵ سانتیمتر در سال بوده است؛ عددی که برای یک کلانشهر با تراکم زیرساختی بالا نگرانکننده است. در داخل محدودهٔ شهری نیز مطالعات مستقل با استفاده از اینسار (InSAR) نرخهای حداکثرِ بیش از ۱۷ سانتیمتر در سال و میانگینِ بیش از ۱۱ سانتیمتر در سال را گزارش کردهاند. بر پایهٔ گزارشهای رسمی، حتی بخشهایی از هستهٔ تاریخی شهر نیز از نشستهای چندسنتیمتری سالانه مصون نماندهاند. معنای اقتصادی این ارقام آن است که طول عمر مفید روسازیها، لولهها، و سازههای سبک شهری کوتاهتر شده و چرخهٔ مرمت از «چند سال» به «چند ماه» تنزل میکند.
در بخش مسکن و املاک، نشستهای نامتوازن به خمیدگی تیرها، ترک قطرهای و مورب در دیوارها و اختلافتراز کفها منجر میشود. نتیجه، افت ارزش ملک، افزایش هزینهٔ مقاومسازی و دشوار شدن فروش و بیمهپذیری است. بانکها معمولاً برای داراییهای واقع در پهنههای پرخطر سختگیرتر میشوند؛ بنابراین هزینهٔ تأمین مالی پروژههای ساختمانی و صنعتی صعود میکند. این وضعیت، وقتی با افزایش دفعات تعمیرات شبکههای شهری ترکیب میشود، ریسک اعتباری شهرداری و شرکتهای خدماترسان را نیز بالا میبرد.
اقتصاد کشاورزی پیرامون اصفهان که سالها با کمآبی و شوری روبهروست از مسیر دیگری آسیب میبیند. فرونشست با فشردگی لایههای ریزدانه، نفوذپذیری و ظرفیت ذخیرهٔ آب خاک را کاهش میدهد، زهکشها و قنوات را از تراز خارج میکند و شوری و ترکهای پوستسفت اراضی بالا میبرد . پیامد طبیعی این فرایند، کاهش عملکرد محصول، افزایش هزینهٔ آمادهسازی زمین و در مواردی خروج کامل زمین از چرخهٔ کشت است. با کماثر شدن تغذیهٔ طبیعی آبخوان (بهواسطهٔ کاهش جریان زایندهرود)، بهبود وضعیت تنها با کاهش برداشت و تغییر الگوی کشت امکانپذیر است؛ وگرنه روند افت بهرهوری، نیروی کار روستایی را به سوی مهاجرت سوق میدهد و بازار کار شهری را تحت فشار مضاعف قرار میدهد.
برآورد دقیق خسارت ریالی نیازمند مدلسازی مبتنی بر طول شبکهها، سن داراییها، و نرخهای محلی نشست است، اما چارچوب عملی محاسبه روشن است: ۱) «هزینهٔ سرمایهای» ناشی از تعویض پیشازموعد خطوط و روسازیها، ۲) «هزینهٔ عملیاتی» ناشی از تعمیرات مکرر، قطع خدمات و آببَرانگیختگی (water hammer) در شبکهها، ۳) «هزینههای غیرمستقیم» شامل اتلاف زمان سفر، کاهش گردشگر، افت ارزش املاک، و افزایش نرخ بیمه و تأمین مالی. تجربهٔ شهرهای با نرخ نشست بالا نشان میدهد که مجموع این اقلام میتواند به مقیاس هزاران میلیارد تومان در افق یک دهه برسد؛ با توجه به نرخهای گزارششده برای اصفهان–برخوار، عدم مداخلهٔ مؤثر میتواند همین مسیر را در اصفهان نیز تثبیت کند.
در نهایت، اثرات اقتصاد کلان نیز قابلچشمپوشی نیست: تضعیف اعتماد سرمایهگذاران، تأخیر یا تغییر مسیر پروژههای صنعتی آببر، و انتقال سرمایه به شهرها/استانهای کمریسکتر. پاسخ اقتصادی کارآمد، ترکیبی از ابزارهای «کاهش تقاضای آب» (قیمتگذاری پلکانی، یارانهٔ هوشمند برای آبیاری نوین)، «بازدارندگی برداشت زیرزمینی» (انسداد چاههای غیرمجاز و کنتورهای هوشمند)، «سرمایهگذاری در تابآوری زیرساخت» (جزئیسازی طراحی روسازیها و اتصالات انعطافپذیر)، و «منعکسکردن ریسک در مالیهٔ شهری» (نقشههای ریسک در ارزیابی املاک و اوراق بدهی شهری) است.
یکی از جنبههای نگرانکننده بحران فرونشست، تأثیر آن بر میراث فرهنگی اصفهان است. این شهر که به موزهٔ زنده ایران شهرت دارد، میزبان بناهایی است که نهتنها برای مردم ایران بلکه برای تمام جهان اهمیت دارد. میدان نقشجهان با مساجد و بازار تاریخیاش، سیوسهپل و پل خواجو از جمله آثار شاخصی هستند که در برابر کوچکترین تغییرات زمینشناختی آسیبپذیرند. ترکهای ریز که بر دیوارهٔ برخی بناها نمایان شده، هشداری است برای آیندهای که ممکن است در آن بخشی از این میراث بیبدیل از دست برود.
از دست رفتن این آثار تنها به معنای یک خسارت فرهنگی نیست. گردشگری، یکی از منابع اصلی درآمدزایی برای اصفهان، وابسته به وجود و سلامت همین بناهاست. هر آسیبی به این میراث، نهتنها کاهش تعداد گردشگران داخلی و خارجی را به دنبال خواهد داشت، بلکه بر اقتصاد محلی، از هتلها و رستورانها گرفته تا صنایعدستی، تأثیر منفی عمیق میگذارد. بنابراین بحران فرونشست، با زنجیرهای پیچیده، از فرهنگ تا اقتصاد، تمام پیکرهٔ شهر را تهدید میکند.
هرگونه ترک یا تغییر در شالودهٔ این بناها بهسرعت در سطح ملی و بینالمللی بازتاب مییابد. بر اساس آمار وزارت میراث فرهنگی، در سالهای پیش از کرونا اصفهان سالانه بیش از دو میلیون گردشگر خارجی و حدود پنج میلیون گردشگر داخلی داشته است. سهم مستقیم و غیرمستقیم گردشگری در اقتصاد شهر به میلیاردها تومان میرسید؛ از درآمد هتلها و رستورانها تا فروش صنایع دستی در بازار تاریخی. حال تصور کنید که اگر بخشی از این بناها دچار آسیب جدی شوند، چه میزان از این جریان درآمدی از دست خواهد رفت. کاهش تنها ده درصدی ورود گردشگر خارجی میتواند صدها میلیارد تومان زیان به بخش خدمات و صنایع دستی وارد کند.
خطر فرونشست برای میراث فرهنگی دو وجه دارد: نخست، تهدید مستقیم استحکام بناها و زیرساختهای تاریخی؛ دوم، تهدید غیرمستقیم از طریق خدشه به تصویر و برند گردشگری شهر. گردشگری فرهنگی همواره به اعتماد و جذابیت بصری وابسته است. اگر تصویر اصفهان به شهری با بناهای ترکخورده و پلهای در حال فروریختن بدل شود، جایگاه آن در بازار جهانی گردشگری تضعیف خواهد شد. تجربهٔ شهرهای تاریخی مانند ونیز یا آتن نشان میدهد که کوچکترین بحران زیرساختی میتواند شمار گردشگران را بهطور چشمگیری کاهش دهد.
از سوی دیگر، هزینههای مرمت و نگهداری آثار تاریخی در شرایط نشست افزایش مییابد. مهندسان مرمت باید نهتنها ترکها را ترمیم کنند بلکه با پدیدهای پویا روبهرو هستند که هر سال میتواند تغییرات تازهای به وجود آورد. بنابراین هزینهٔ مرمت بهصورت تصاعدی بالا میرود و نیازمند بودجههای پایدار و چندمنبعی است.
بر اساس گزارشها و مشاهدات میدانی، مناطقی چون منطقه دو در غرب شهر، اطراف کوثر و بهارستان، منطقه نه در شمالغرب در مسیر شاهینشهر، منطقه ده در شمال و شمالشرق و منطقه چهارده در شرق شهر اطراف جی و جاده دولتآباد بیشترین خطر را تجربه میکنند. در کنار اینها، مرکز تاریخی شهر نیز به دلیل تراکم بناهای حساس و ارزشمند، در معرض آسیب ویژه قرار دارد. نکتهٔ مهم این است که توسعهٔ شهری در دهههای اخیر دقیقاً در همین جهتها پررنگتر بوده و همین مسئله ریسک را تشدید کرده است.
بر اساس دادههای ماهوارهای (Sentinel-1) و تحلیلهای اینسار، نرخ متوسط فرونشست در دشت اصفهان ـ برخوار در دورهٔ ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ حدود ۲۵ سانتیمتر در سال بوده است؛ این عدد اصفهان را در ردیف بحرانیترین نقاط جهان قرار میدهد. در محدودهٔ شهری نیز مطالعات هوش مصنوعی نرخهای میانگین ۱۱ سانتیمتر در سال و حداکثر بیش از ۱۷ سانتیمتر در سال را گزارش کردهاند. این در حالی است که در بسیاری از شهرهای پرریسک جهان ـ مانند مکزیکوسیتی یا جاکارتا ـ نرخهای متوسط کمتر از ۱۰ سانتیمتر در سال گزارش میشود. بنابراین جایگاه اصفهان در جدول جهانی نگرانکننده است.
از منظر خسارت مالی، بررسیهای اولیه نشان میدهد که تنها هزینههای مستقیم ناشی از ترکخوردگی ساختمانها، نشست جادهها و شکستگی لولهها سالانه به صدها میلیارد تومان میرسد. اگر هزینههای غیرمستقیم مانند کاهش ارزش املاک، افت جذب گردشگر، کاهش تولیدات کشاورزی و افزایش نرخ بیمه لحاظ شود، رقم کلی میتواند به هزاران میلیارد تومان در افق یک دهه بالغ گردد. برای نمونه، در سال ۱۳۹۹ برآورد شد که تنها در بخش کشاورزی حدود ۲۰ درصد از زمینهای پیرامونی اصفهان با کاهش عملکرد قابلملاحظه مواجه شدهاند.
مقایسهٔ ملی نیز تصویر روشنی ارائه میدهد. دشتهای جنوب تهران، ورامین، رفسنجان و کرمان همگی با نرخهای بالای ۲۰ تا ۳۰ سانتیمتر در سال مواجهاند. اما تمایز اصفهان در تراکم زیرساختی و حضور آثار جهانی ثبتشده در یونسکو است؛ عاملی که وزن اقتصادی و فرهنگی بحران را دوچندان میکند. به بیان دیگر، حتی اگر نرخهای مشابه در دیگر شهرها دیده شود، ارزش داراییهای در معرض خطر در اصفهان بهمراتب بالاتر است.
این آمارها نشان میدهد که فرونشست در اصفهان تنها یک مسئلهٔ محلی نیست، بلکه به سطح ملی و حتی جهانی ارتقا یافته است. تصمیمگیری دربارهٔ آن باید با اتکا به دادههای دقیق، تحلیلهای علمی و مقایسههای بینالمللی انجام گیرد تا اهمیت و فوریت موضوع به درستی درک شود.
برای مقابله با این بحران، بازنگری اساسی در سیاستهای مدیریت آب ضروری است. کاهش برداشت از آبهای زیرزمینی و توقف چاههای غیرمجاز باید بهعنوان اولویت فوری در دستور کار قرار گیرد. احیای زایندهرود، بهعنوان شریان حیاتی شهر، نقشی کلیدی در بازگرداندن تعادل اکولوژیک دارد. همچنین پایش مستمر، مقاومسازی زیرساختها و آثار تاریخی و افزایش سطح آگاهی عمومی، میتواند بخشی از راهکارهای مدیریت بحران باشد.
پرسش اساسی اینجاست که آیا میتوان میان توسعهٔ صنعتی و کشاورزی از یک سو و حفظ میراث تاریخی و فرهنگی از سوی دیگر تعادل برقرار کرد؟ پاسخ به این پرسش نیازمند رویکردی جامع، علمی و مشارکتی است. اگر امروز تصمیمات جدی و عملی اتخاذ نشود، فردا ممکن است برای نجات میراث اصفهان بسیار دیر باشد.