مهدی صفیآبادی _ روایتگری در عصر بحرانها
در دنیای امروز که انفجار اطلاعات و گردش سریع اخبار ویژگی بارز عصر دیجیتال است، رسانهها در مرکز توجه جامعه قرار دارند. جامعهای که هر روز با انبوهی از خبرهای تلخ در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی و سیاسی روبهرو میشود، بیش از هر زمان دیگری به روزنهای از امید نیاز دارد.
در چنین فضایی، رسانهها میان دو وظیفهی متضاد گرفتارند: از یک سو باید بازتابدهندهی بیپردهی واقعیتها باشند و از سوی دیگر، بار روانی جامعه را سبک کنند و امید را به گردش اجتماعی تزریق کنند. این تنش ذاتی، پرسشی بنیادین را پیش میکشد: آیا مثبتاندیشی رسانهای راهی برای فریب مخاطب است یا ضرورتی برای تابآوری جامعه؟
مثبتاندیشی به مثابه درمان جمعی
تحقیقات روانشناسی اجتماعی نشان دادهاند که القای امید و مثبتاندیشی در رسانهها میتواند به کاهش اضطراب جمعی، افزایش مشارکت مدنی و حتی تقویت روحیهی تولید و کارآفرینی کمک کند.
کاهش اضطراب جمعی از نخستین مزایای این رویکرد است. رسانهها با روایتهای امیدبخش میتوانند مانع تشدید بحرانهای روانی شوند. در بسیاری از کشورها، پوشش همبستگی ملی پس از بلایای طبیعی نمونهای بارز از این عملکرد بوده است.
مزیت دوم تقویت مشارکت مدنی است. وقتی رسانهها روایتهای داوطلبانه و اقدامهای جمعی مردم را بازتاب میدهند، شهروندان بیش از پیش ترغیب میشوند که در فعالیتهای اجتماعی مشارکت کنند.
مزیت سوم افزایش تابآوری اجتماعی است. رسانهها با نمایش ظرفیتهای محلی و تلاشهای مردمی برای بازسازی، به جامعه کمک میکنند که سریعتر از بحرانها عبور کند.
در بستر ایرانی، نمونههایی از این رویکرد را میتوان در پوشش رسانهای همیاریهای مردمی در سیل خوزستان یا زلزله کرمانشاه مشاهده کرد. این گزارشها با نمایش ظرفیتهای خودجوش مردمی، ضمن انعکاس واقعیتهای تلخ بحران، به تقویت سرمایه اجتماعی کمک کردهاند.
خطر بزککاری و خوشبینی مفرط
اما آنسوی سکه، خطر تزئینی کردن واقعیت نهفته است. رسانههایی که بیش از حد به امید و مثبتاندیشی تکیه کنند، ممکن است به دام سانسور خودخواسته بیفتند.
جامعهای که بارها از رسانههایش شنیده همهچیز خوب است اما در تجربه روزمره خلاف آن را دیده، رسانه را ابزار پروپاگاندا میپندارد.
در ایران این مسئله در پوشش مسائل اقتصادی مشهود است. زمانی که رسانهها بر آمارهای مثبت اقتصادی تأکید میکنند ولی مردم با تورم روزمره دست به گریبانند، شکاف میان روایت رسانهای و واقعیت عینی به بیاعتمادی دامن میزند.
چالشهای فناوری و اخلاق رسانهای
عصر فناوریهای دیجیتال چالشهای جدیدی پیش روی رسانهها گذاشته است.
هوش مصنوعی مولد میتواند به تولید محتوای مثبت و امیدبخش در مقیاس وسیع کمک کند، اما در عین حال خطر تولید محتوای غیرواقعی و تشدید انحرافهای شناختی را افزایش میدهد.
پیشبینی میشود در سال ۲۰۲۵ هوش مصنوعی عاملگرا نقش پررنگتری در تولید محتوای رسانهای پیدا کند. این سیستمها قادر خواهند بود به طور مستقل وظایف را انجام دهند و حتی محتوای رسانهای تولید کنند. اما همانطور که جیک دال مدیر روابط با مشتری هشدار میدهد، هوش مصنوعی میتواند به تخریب کانالهای سنتی رسانههای اجتماعی منجر شود و کیفیت تعاملات انسانی را کاهش دهد.
از منظر اخلاقی رسانهها باید مرز میان استفاده از فناوری و حفظ اصالت انسانی روایت را رعایت کنند. در غیر این صورت امید مصنوعی جایگزین امید واقعی خواهد شد.
رسانههای جهان و الگوی امید واقعگرایانه
بررسی تجربیات جهانی نشان میدهد رسانههای موفق توانستهاند امید واقعگرایانه را جایگزین خوشبینی افراطی کنند.
در ژاپن پس از زلزله و سونامی ۲۰۱۱ رسانهها هم آمار دقیق مرگ و ویرانی را منتشر کردند و هم از تلاشهای بازسازی و همبستگی ملی گفتند.
در اروپا در دوران کرونا رسانهها داستانهای موفقیت دانشمندان و پزشکان را روایت کردند، در حالی که همزمان شمار قربانیان را نیز پنهان نکردند.
راهکار برای رسانههای ایران
برای رسانههای ایرانی یافتن تعادل میان واقعیت و امید بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. چند راهکار میتواند در این مسیر کمککننده باشد.
نخست شفافیت همراه با روایت امید است. رسانهها باید آمار و دادههای دقیق از بحرانها را ارائه دهند و در کنار آن ظرفیتهای مردمی و علمی برای عبور از بحران را نشان دهند.
دوم گزارشگری راهحلمحور است. رسانهها به جای ماندن در سطح گلایهها میتوانند مسیرهای اصلاح، تجربههای موفق دیگر کشورها و پیشنهادهای عملی را به بحث بگذارند.
سوم استفاده از زبان انسانی است. روایتهای شخصی و داستانهای واقعی از کنشگران و شهروندان میتواند امید را ملموستر منتقل کند.
چهارم مرزبندی با پروپاگاندا است. امیدبخشی نباید به ابزار انکار واقعیت تبدیل شود و صداقت در روایت سرمایه اصلی اعتماد اجتماعی است.
پنجم ارتقای سواد رسانهای در عصر هوش مصنوعی است. رسانهها باید به مخاطبان بیاموزند که محتوای واقعی را از محتوای تولید شده توسط ماشین تشخیص دهند و مرز این دو برای جامعه روشن شود.
هر یک از این راهکارها با چالشهایی همراه است. شفافیت اطلاعاتی ممکن است با محدودیت دسترسی به منابع روبهرو شود. گزارشگری راهحلمحور میتواند زیر فشارهای نهادی قرار گیرد. روایتگری انسانی خطرات امنیتی برای راویان دارد. سواد رسانهای نیز در شرایط گسترش اخبار جعلی دشوارتر میشود. اما مجموع این اقدامات اگر بهدرستی پیگیری شود، میتواند به بازسازی اعتماد عمومی کمک کند.
جمعبندی: امیدی که بر شانههای واقعیت استوار است
رسانهها اگر تنها ناقل درد باشند، جامعه را به افسردگی میکشانند و اگر صرفاً امید بفروشند، به بیاعتمادی دامن میزنند. راه میانه همان مثبتاندیشی واقعگرایانه است؛ امیدی که بر پایه انکار ساخته نمیشود بلکه بر بنیان واقعیت استوار است.
چنین امیدی نیرویی است که جامعه را در برابر بحرانها مقاومتر میکند و رسانه را از یک بلندگو به یک همراه اجتماعی ارتقا میدهد.
در شرایطی که ایران با چالشهای متعدد داخلی و خارجی روبهروست و رسانهها تحت فشارهای مختلف قرار دارند، یافتن این تعادل بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. رسانههای ایرانی میتوانند با الهام از تجربیات جهانی و با در نظر گرفتن شرایط بومی، راهی برای ترکیب واقعیتنگاری و امیدآفرینی پیدا کنند که نه مخاطب را فریب دهد و نه او را در یأس رها کند.