مرضیه لرکی ـ آیا میشود شهری را تصور کرد که رودخانهاش از میان آن عبور کند اما مردمش نتوانند آب را لمس کنند؟ آیا میشود کارونی را دید که زمانی زندگی، تجارت، قایقها و ترانههای لب رود را در دل خود داشت اما امروز بیشتر شبیه یک رودخانهی زندانی میان بزرگراههاست، آلوده به فاضلاب شهری، پر از نخالههای ساختمانی و بدون نظارت نهادهای مسئول و رعایت قوانین حفاظت از رودخانه. همین پرسشها نقطهی آغاز بحثی شد که در بیستوسومین نشست «شهرخوانی» مطرح شد. نشستی که با حضور شهروندان، معماران و شهرسازان حلقههای گفتوگوی شهروندی را در اهواز شکل داد. موضوع نشست، رابطهی گمشدهی مردم اهواز با رودخانهای بود که قرنها نه تنها منبع آب که محور شکلگیری شهر، اقتصاد و فرهنگ محلی بوده است: کارون.
در روایت حاضران، کارون همچون یک موجود زنده تصویر شد. موجودی که زمانی با جریان پرآب و ساحلهای پرهیاهویش زندگی روزمره را معنا میکرد. قایقرانها و مالکان قایق، بازرگانانی که کالاهای خود را از طریق این شریان آبی جابهجا میکردند و حتی مردمی که غروبها روی پلههای منتهی به رودخانه مینشستند همگی بخشی از حافظهی جمعی اهواز هستند. اما امروز، این پیوند تاریخی تقریباً گسسته است.
شرکتکنندگان نشست به یک نکتهی مشترک اشاره کردند: مردم هنوز کنار رودخانه میآیند اما نه برای لمس کردن آب یا تجربهی زندگی جمعی در کنار آن. بیشتر شهروندان تنها در جادّهی ساحلی روی زیرانداز مینشینند در حالی که چشماندازشان به رودخانه مسدود شده و هیچ فضایی برای ارتباط مستقیم با آب وجود ندارد. در فصل تابستان، بهخاطر گرمای شدید، اغلب مردم شبها به جاده ساحلی میآیند و همین موضوع نیاز به تأمین امنیت و روشنایی کامل جادهی ساحلی را دوچندان میکند.
قایقها هم اگرچه هنوز وجود دارند، اما محدود و بیساماناند. قایقهای سنتیِ بیضابطه، گاهی تنها برای گردش کوتاه مسافران استفاده میشوند بیآنکه به یک برنامهی منسجم گردشگری آبی بدل شوند. در نتیجه کارون به جای آنکه بستر حیات و شادی باشد بیشتر به یک رودخانهی مهجور و مغمون و عبوری شبیه است. رودخانهای که با بزرگراهها و عبور خودروها در دو سویش، بیشتر زندانی شده تا گشوده.
از دل گفتوگوها، انتظارات روشن شد: کارون باید آرامش و امنیت بدهد. مکانی باشد برای حضور گروههای اجتماعی و تجربهی حس تعلق به شهر. باید به بستری برای تفریح متناسب با اقلیم بدل شود: از بازیهای آبی و مسیرهای قایقسواری ایمن گرفته تا ورزش و پیادهروی در سایهی درختان. باید نماد صلح و زندگی جمعی شود. جایی برای برگزاری آیینها، رویدادهای فرهنگی و زنده کردن حافظههای نوستالژیک همچون «لب کارون» و ترانههای محلی. باید از تجاوز به حریم رودخانه و آلودگی فاضلاب در امان بماند و کارکرد طبیعیاش در تهویهی هوا و زیستپذیری شهر حفظ شود.
بازگرداندن پیوند مردم و کارون تنها با اقدامات عمرانی ممکن نیست و نیازمند بازآفرینی اجتماعی است. ایجاد فضاهای دسترسی به آب مانند پلهها، سکوها و اسکلههای کوچک میتواند امکان لمس مستقیم رودخانه را بدهد. سازماندهی قایقها با ایمنی و نظارت، ایجاد مسیرهای قایقرانی کوتاه، و راهاندازی بازیها و ورزشهای آبی هم اشتغال محلی را تقویت میکند و هم رودخانه را به بستر حیات اجتماعی بدل میسازد. روشنایی هوشمند، سایهبانها و مسیرهای پیادهروی طراحیشده بر اساس اقلیم، حضور شبانهروزی مردم را ممکن میسازد. برگزاری جشنوارههای موسیقی محلی و نمایشهای آیینی در کنار کارون میتواند حافظهی فرهنگی شهر را زنده کند. تجربهی بازآفرینی رودخانهها در شهرهایی چون سئول یا بارسلونا هم میتواند الهامبخش باشد به شرطی که با اقلیم و فرهنگ اهواز سازگار شود. مهمتر از همه، مدیریت شهری مشارکتی است. تصمیمگیری دربارهی کاربری کارون نباید در اتاقهای بسته بماند. همانطور که در نشست شهرخوانی رخ داد، حلقههای گفتوگوی شهروندی باید به بخشی از فرآیند سیاستگذاری شهری بدل شوند.
کارون دیگر قرار نیست مسیر اصلی تجارت اهواز باشد، اما میتواند دوباره به محور زندگی اجتماعی شهر تبدیل شود. رودخانهای که زمانی جمعیت را از «دون» به «آمر» جابهجا میکرد، امروز هم میتواند انسانها را از انزوا به جمع، از خستگی به آرامش و از بحران محیطزیستی به امید و حیات پیوند بزند. آشتی مردم اهواز با کارون یک ضرورت اجتماعی و هویتی است. اگر کارون زنده باشد، اهواز هم زنده خواهد ماند.