منوچهر برون ـ در اهواز، جایی که دغدغههای محیطزیست با زندگی روزمره مردم درهم تنیده است،تالاب ها همچون رگی حیاتی در تن زاگرس و جلگه خوزستان جاری بوده است. تالاب هورالعظیم یکی ازاین تالاب هاست ، با گسترهای هزاران هکتاری در دو سوی مرز، تنها یک پهنه آبی نیست؛ شریان حیات است، پناهگاه پرندگان مهاجر، دژ طبیعی در برابر ریزگردها و ریهای برای تنفس زمین.
اما این پهنه زنده، امروز زخمی است؛ زخمی از کمآبی، مدیریت ناهماهنگ و تغییرات اقلیمی. با کاهش حقابه، بخشهای وسیعی از تالاب خشکیده و به خاکستر بدل شدهاند. هر ساله در فصل گرما شعلههای آتش بر تن خشک تالاب مینشیند و دودش به آسمان استان میرود. این آتشسوزیها نه فقط بوته و نی را میسوزاند، که خاطره و امید مردم را نیز خاکستر میکند.
نتایج پایشها نشان میدهد بخش قابل توجهی از این آتشها از بیرون مرزها میآید و بخشی دیگر نیز در اثر بیتوجهی به تأمین حقابه شکل میگیرد. کمتر از نیمی از پهنه ایرانی تالاب امروز آبی در دل دارد. در چنین شرایطی، هر جرقه کوچک میتواند فاجعهای زیستمحیطی بیافریند.
پیامدهای این وضعیت محدود به طبیعت نیست؛ بیماریهای تنفسی، مهاجرت اجباری، کاهش سرمایهگذاری، و فروپاشی معیشت بومیان، همه از دلِ خشکیدگی تالاب بیرون میزند. کارکردهای اکولوژیک تالابها، بسیار فراتر از سودهای زودگذر کشاورزی است؛ آنها سپر طبیعی یک سرزمین در برابر بحرانهای محیطی و اجتماعیاند.
راه درمان روشن است: تأمین حقابه تالابها و بازنگری در سیاستهای مدیریت آب و کشاورزی. اگر این تصمیمها امروز گرفته نشود، فردا نه تنها تالاب، بلکه زندگی در این سرزمین آسیب خواهد دید. هورالعظیم آینهای است که به ما نشان میدهد چگونه رفتار با طبیعت، سرنوشت انسان را رقم میزند. برای نجات آن، باید از شعار فراتر رفت و به اقدام رسید؛ چون نجات تالاب یعنی نجات نفس خوزستان.