مجتبی حلالی ـ هالهای سفید! رگههای سیاه دود! از دور تماشای این هاله سفید و رگههای سیاه رعبآور است. ترسناکتر آنکه در دل این هاله و رگههای سیاه شهری وجود دارد. مردم این شهر هفتههاست دود و سوز استشمام میکنند.
اول: بخش تاریک این شرایط جوی در خوزستان این است که تا آب از سوی ترکیه در هورالعظیم رهاسازی نشود، زمین نمناک نشده و این بدان معناست که آتشسوزیها و این دود و سوز ادامه خواهد داشت. تنها امید باقیمانده آغاز بارندگیهای فصلی است. بارندگیهایی که بر اساس تجربه و بنا بر شرایط جغرافیایی نشان میدهد دستکم تا آبان و آذرماه باید چشم انتظار ماند.
تاریکتر اما بارندگیهایی است که پس از نزول بر زمین، تبدیل به اسید میشوند. موسوم به باران اسیدی. چه آنکه پس از عبور از شرایط فعلی، باید خود را برای بحران باران اسیدی آماده کرد.
دوم: حال خیلی افرادی که میان ماندن در خوزستان و مهاجرت به استانی خوش آب و هواتر سخت تردید داشتند و با وجود همه سختی و مصائبی که وجود دارد، علقه و عواطف و دلبستگیها اجازه تصمیمگیری به مهاجرت نمیداد، حالا اما بی درنگ فرار را برمیگزینند.
سوم: چند سال قبل یادداشتی تحتعنوان 10 سال بعد، دلیل تنگی نفسهایمان را به رشته تحریر درآوردم که در آن واگویه، از زبان کودکان سخن به میان آوردم، که 10 سال بعد اگر دلیل سرفه و آسم و تنگی نفسهایشان را جویا شدند! چه پاسخی باید بدهیم.
در واقع در آن مطلب به گونهای امیدوارانه از حل مشکلات آب و هوایی در خوزستان سخن گفته شد، اینکه 10 سال بعد فرا رسیده اما فرزندانمان دچار تنگی نفس هستند. حالا ما باید شرایط جوی آن روزها را توضیح دهیم و به نوعی برایشان غریب خواهد آمد. اما نمیدانستیم روزهای بدتر و نفسگیرتری در راه است.
چهارم: حالا اما باید نگرانی دیگری داشت. اینکه ادامه این روند رفتهرفته خیلی افراد را به مهاجرت سوق خواهد داد. میپرسیم چه افرادی!؟ خب آنها که شرایط مهاجرت دارند. از سرمایهدار گرفته تا متخصص. همین دو مورد یعنی فرار سرمایه و متخصصین از خوزستان سالها بعد چه آیندهای را برای سرزمین مادریمان رقم خواهد زد؟
فراموش نکنیم درحال حاضر هم اگر رتبه اول بیکاری در کشور را کسب کردهایم، یکی از اصلیترین دلایلش عدم ورود سرمایهگذار به خوزستان است. در واقع تولید کنندگان، سرمایهگذاران و نخبگان با مواجه شدن با شرایط غیر قابل تحمل تنفسی و غیرزیستی خوزستان! ترجیح میدهند در شرایط مطلوب روحی، روانی و جسمی به کار خود ادامه دهند!
پنجم: نکته قابل تامل اینجاست! هفتههاست شرایط جوی رو به وخامت میرود. در همین حین قطعی برق هم وجود داشت. پیش از آن و در پاییز و زمستان هم با مازوتسوزی عرصه تنفس بر مردم تنگ شده بود! چه آنکه این سوز و دود و آن مازوتسوزی آنقدر سنگین و مضر بوده که فراموش کردیم در کنارش فلرهای نفت و گاز و آلایندگیهای صنایع نیز بر فراز آسمان حی و حاضرند.
ششم: طی جستجو و تحقیقاتی که صورت گرفت، مشخص شد، این آلودگیها همچون سقف بالای سرمان باقی خواهند ماند. ابرها در پاییز و زمستان اگر بارور هم شوند، در تقابل با آلودگیها از بین میروند و منتج به بارش باران نمی شود. اگرچه در نهایت قطرههای باران عبور هم میکنند، اما در میان راه و با برخورد به دود و سوز و ذرات معلق در آسمان تبدیل به اسید میشوند. حالا ماییم و باران اسیدی. اگر در این هوا دود و سوز را میشود تنفس کرد، باران اسیدی عجیبترین شرایط را برای مردم رقم میزند. به گونهای که دهها هزار شهروند راهی بیمارستان میشوند. تا درد بدن و سردرد، سرفه و نفستنگی و تهوع و سوزش چشم را اندکی و برای مدت زمانی کوتاه تسکین بخشند.
نکته: لیکن در 365 روز سال یک روز تنفس هوای سالم برای همهمان آرزوی دست نیافتنی شده! راه حل؟ ماندن! رفتن؟ بیدرنگ فرار.
پایان: شرایط معیشت و گرانیها که بر همگان نمایان است. تا تیرماه استان خوزستان در صدر دارای بیشترین تورم در سطح کشور شده است. والخ، آیا از مردم بابت شرایط جوی پیش آمده حمایت میشود؟ آیا هزینه درمان شهروندانی که در نتیجه سوء مدیریتها دچار نفستنگی، تهوع و درد در قفسه سینه میشوند را تقبل میکنند؟ غیر از این بسیاری از مایحتاج دارویی مانند اسپری نیز کمیاب می شود! لذا طی سالیان قبل حمایتی از مردم نشد. در آینده نزدیک پاسخ این سوال را نیز دریافت خواهیم کرد.