مسعود نادری _ طرح موضوع: یکی از تذکراتی که زیاد شنیده میشود این است که: «دیگران را قضاوت نکنید.»
توصیه یاد شده نشان از دشواری قضاوت دارد و این امر حاکی از آن است که کشف حقیقت ، خلاف آنچه به نظر میآید راحت نیست.
اما چرا کشف حقیقت یعنی آنچه که در عالم وجود دارد، دشوار است؟
پاسخ سوال بالا را باید در موارد زیر جستجو کرد:
۱ـ چگونگی موجودات عینی
۲ـ راههای شناخت
۳ـ ویژگیهای قوای شناختی
۴ـ فرایند شناخت
در این نوشتار از بین چهار مورد نام برده شده فقط به «فرایند شناخت» پرداخته میشود.
علم روانشناسی نشان میدهد چالشهای ادراکی نمونهای از «نابینایی گزینشی» یا مصداقی از «سوگیری شناختی»، هستند.
نابینایی گزینشی
گاهی در نزدیکی ما، حتی درست جلوی چشممان، رویدادی رخ میدهد اما متوجه آن نمیشویم. مثلاً سرگرم کاری هستیم و دوستی از جلوی ما میگذرد، بیآنکه حضورش را درک کنیم!
روانشناسان این پدیده را «نابینایی گزینشی» مینامند: یعنی فرد بهطور ناخودآگاه بخشی از واقعیت اطراف را نادیده میگیرد.
آزمایش «گوریل نامرئی» که توسط دانیل سایمونز و کریستوفر چابریس انجام شد، مشهورترین نمونه در این زمینه است. آنان به افراد فیلمیاز یک مسابقه بسکتبال نشان دادند و از آنان خواستند تعداد پاسها را بشمارند. در میانه فیلم، فردی با لباس گوریل وارد صحنه شد. پس از نمایش، از تماشاگران پرسیدند: «آیا گوریل را دیدید؟» نیمیاز افراد پاسخ منفی دادند!
در «نابینایی گزینشی» چشم و گوش اطلاعات را دریافت میکنند، اما مغز آنها را پردازش نمیکند و به آگاهی نمیرساند.
علل نابینایی گزینشی:
1. محدودیت ظرفیت مغز:
توجه همزمان به همه محرکها ممکن نیست.
2. انگیزش هیجانی:
عشق و نفرت شدید توجه را به یک سو میکشاند.
3. سوگیری شناختی:
پیشباورها و مقدمات ذهنی مسیر توجه را محدود میکنند. (یعنی سوگیری شناختی، علت نابینایی گزینشی میگردد.)
سوگیری شناختی (ادراکی)
بارها پیش آمده است که همراه خانواده یا دوستان فیلمیرا دیدهایم. هنگام تفسیر فیلم با برداشتهای متفاوتی روبهرو میشویم.
حال این سوال مطرح است که چرا از یک پدیده، با تفاسیر مختلف وجود دارد؟
روانشناسان معتقد هستند، ذهن ما هنگام قضاوت و تصمیمگیری همیشه بیطرف نیست. گاهی برای صرفهجویی در زمان و انرژی، به میانبرهای ذهنی یا عادات فکری متوسل میشود و این باعث خطا میگردد. این خطاهای تکرارشونده را «سوگیری شناختی» مینامند.
توجه: هر چند نابینایی گزینشی و سوگیری شناختی هر دو در رابطه با خطای ذهن بحث میکنند اما تفاوتهایی بین آنان وجود دارد .
نابینایی گزینشی :
۱ـ پدیده ای در ادراک و توجه است.
۲ـ ناتوانی در دیدن محرک واضح، بخاطر تمرکز روی چیز دیگر است .
۳ـ ماهیتی حسی ـ توجهی دارد.
سوگیری شناختی :
۱ـ پدیدهای در تفکر و قضاوت است.
۲ـ خطای سیستماتیک در تصمیم گیری یا تحلیل اطلاعات است.
۳ـ ماهیتی شناختی ـ ذهنی دارد.
علل سوگیری شناختی
1ـ حجم عظیم اطلاعات در جهان که ناچاریم بخش زیادی را فیلتر کنیم.
2ـ نیاز ذهن به ساختن ارتباط بین پدیدهها برای فهم جهان پیچیده.
3ـ سرعت بالای زندگی که ما را به تصمیمگیریهای فوری وامیدارد.
4ـ محدودیت و خطاپذیری حافظه.
مطالعات «کارن وین» نشان داده حتی کودکان خردسال هم از همان ابتدا نوعی سوگیری درونی دارند.
روانشناسان شناختی با طراحی موقعیتهای آزمایشی موفق شدهاند وجود و پایداری این سوگیریها را ثابت کنند. برای نمونهی چند مورد بطور مختصر ذکر میگردد.
۱ـ سوگیری تأییدی: (تمایل به توجه به اطلاعات تایید کننده باورهای خود)
«آزمایش انتخاب کارت واتسون»، شرکتکنندگان باید یک قاعدهی منطقی را بررسی میکردند. بیشتر افراد تنها کارتهایی را انتخاب کردند که قاعدهی پیشنهادیشان را تأیید میکردند و نه آنهایی که میتوانستند آن را رد کنند. این نشاندهندهی گرایش طبیعی انسان به جستوجوی شواهد تأیید کننده است.
۲ـ اثر لّنگر (تکیه بر نخستین عدد یا اطلاعات دریافتی)
(آزمایش تورسکی و کانمن )
به افراد یک عدد تصادفی نشان داده شد و سپس پرسیده شد چند کشور آفریقایی عضو سازمان ملل هستند. پاسخها بهطور چشمگیری به عدد اولیهی بیربط (لنگر) وابسته بود.
۳ـ خطای اسناد بنیادی
(آزمایش جونز و هریس)
شرکتکنندگان مقالاتی دربارهی فیدل کاسترو خواندند. حتی وقتی میدانستند نویسنده مجبور به نوشتن متن موافق یا مخالف بوده، باز هم گرایش داشتند که مقاله را بازتاب باور واقعی نویسنده بدانند.
۴ـ اثر تملک:
(آزمایش تالر)
افراد تمایل دارند برای فروش یک شیء متعلق به خودشان (مثلاً یک لیوان یا بلیط) مبلغ بسیار بالاتری درخواست کنند نسبت به زمانی که بخواهند همان شی را بخرند. این آزمایش بارها با اشیای ساده بازتولید شده است.
همانطور که گفته شد موارد سوگیری شناختی بسیار متنوع است. مثلاً «اجماع کاذب» (تصور اینکه بیشتر مردم مانند ما فکر میکنند.) و «اثر حقیقت واهی» (درستپنداشتن جملهای صرفاً به دلیل تکرار زیاد) هم از دیگر انواع آن است.
آگاهی ازانواع دیگر را به عهده خوانندگان علاقمند میگذاریم.
نتیجه اول :برداشتهای متفاوت افراد از یک پدیده و یا نادیده گرفتن برخی واقعیات میتواند ناشی از نابینایی گزینشی یا سوگیری شناختی و یا هر دو باشد.
نتیجه دوم: قدم اول برای تفکر درست، شناخت نزدیکتر به واقعیت و قضاوت عادلانهتر، آگاهی از خطاهای ذهنی است.
رولف دوبلی در پاراگراف آخر کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» مینویسد: اگر بتوانیم «خطاهای بزرگ فکر و ذهن» را بشناسیم و از آنها در زندگی خصوصی، روابط اجتماعی و کار دوری کنیم، احتمالاً جهشی بزرگ به سمت موفقیت خواهیم داشت. برای چنین جهشی، نیاز نیست که زرنگتر، بسیار پرکارتر یا مجهز به ایدههای نو و ابزارهایی خاص باشید. همه چیزی که نیاز دارید دوری از خطاهای ذهن است، یعنی دوری از تفکر نادرست.
پروژه ایمپلیسیت (آزمون تداعی ضمنی) توسط آنتونی گرینوالد از دانشگاه واشینگتن و مهزرین بانجی از دانشگاه هاروارد نشان میدهد که تمام انسانها گرفتار سوگیری هستند و چیزی به نام انسان بدون سوگیری وجود ندارد.
نتیجه سوم: به دلیل رهزنان فراوان کشف حقیقت و امکان زیاد سوگیری شناختی و یا نابینایی گزینشی تا حد امکان از قضاوت دیگران پرهیز کنیم.
نتیجه چهارم: علم به اینکه تقریباً همه انسانها ازجمله خود ما دچار نابینایی گزینشی یا سوگیری شناختی میشویم، ما را از تعصب و لجاجت بر روی آنچه که فکر میکنیم حقیقت و بلکه تمام حقیقت است! دور کرده و میتواند زمینهساز زندگی مسالمتآمیز جمعی گردد.
نکته مهم:
همه موارد فوق صحیح هستند مشروط به ان که همین الان در یکی از تلههای حقیقت نیافتاده باشیم!!