داریوش بهارلویی ـ بر اساس گزارش وزارت راه و شهرسازی در ابتدای قرن جدید شمسی، حدود ۲۶ میلیون نفر معادل یکچهارم جمعیت ایران در سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند. برخی منابع میگویند تعداد ۲۷۰۰ محله حاشیهنشین در سراسر کشور وجود دارد. شهرهای بزرگ مانند تهران، مشهد، شیراز، اهواز، کرمان و چابهار از مراکز اصلی حاشیهنشینی هستند.
در این یادداشت با تمرکز بر شهر اهواز و خوزستان اثرات تورم و خشکسالی را بر تشدید این پدیده بررسی مختصر کردهایم.
حاشیهنشینی در استان خوزستان بهویژه در کلانشهر اهواز، یکی از بزرگترین چالشهای اجتماعی ـ اقتصادی است که ریشه در دهههای گذشته دارد و امروزه با عوامل طبیعی و اقتصادی مانند خشکسالی و تورم به شدت تشدید شده است.
خوزستان با بیش از ۱.۷۵ میلیون نفر حاشیهنشین، رتبه اول حاشیهنشینی در کشور را دارد و اهواز به تنهایی با ۲۰ محله حاشیهنشین، دومین شهر ایران از این منظر است که حدود ۳۵۰ تا ۵۰۰ هزار نفر را در خود جای داده است. این پدیده که از دوران جنگ ایران و عراق آغاز شد، با مهاجرت اجباری از مناطق مرزی و روستاهای تخریبشده شدت گرفت و امروزه به یک بحران ساختاری تبدیل شده که زندگی میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار میدهد.
در اهواز، محلههایی مانند منبع آب، ملاشیه و گلدشت نماد این حاشیهنشینی هستند، جایی که ساکنان اغلب از روستاهای اطراف یا حتی استانهای مجاور به دلیل فقدان فرصتهای شغلی و امکانات پایهای مهاجرت کردهاند. این مهاجرتها نه تنها بافت شهری را مختل کرده، بلکه منجر به ایجاد سکونتگاههای غیررسمی با حداقل امکانات شده است.
خشکسالی به عنوان یکی از عوامل کلیدی تشدیدکننده، نقش برجستهای در این فرآیند ایفا میکند. خوزستان در سالهای اخیر با شدیدترین خشکسالیهای شش دهه گذشته روبرو بوده که منجر به کاهش شدید منابع آب شده است. این شرایط، کشاورزی را که پایه اقتصاد روستایی استان است، نابود کرده و کشاورزان را مجبور به ترک زمینهایشان مینماید. برای مثال، در مناطق جنوبی مانند دشت آزادگان، کاهش بارشها و سیاستهای ناکارآمد آبی مانند سدسازی بیرویه و انتقال آب، تالابها و رودخانهها را خشک کرده و حیات روستایی را تهدید میکند. نتیجه این است که روستاییان به حاشیه شهرهایی مانند اهواز پناه میبرند، جایی که امید به یافتن کار در صنایع نفتی یا خدمات وجود دارد، اما واقعیت اغلب فقر و بیکاری است. خشکسالی نه تنها مهاجرت را افزایش میدهد بلکه تبعات اجتماعی آن مانند افزایش آسیبهای اجتماعی و حاشیهنشینی را سنگینتر میکند، زیرا ساکنان جدید بدون برنامهریزی شهری، در مناطق پرخطر و بدون خدمات اساسی سکنی میگزینند.
همزمان، تورم اقتصادی نقش دیگری در تشدید این بحران ایفا میکند. با افزایش نجومی قیمت مسکن و اجارهبها در اهواز که تحت تأثیر تورم عمومی کشور و حتی گردشگری سلامت قرار گرفته، بسیاری از خانوادههای کمدرآمد توانایی سکونت در مرکز شهر را از دست داده و به حاشیهها رانده میشوند.
تورم که در دهه اخیر به سطوح بالایی رسیده، هزینههای زندگی را افزایش و شکاف طبقاتی را عمیقتر کرده، به طوری که حاشیهنشینی به عنوان فرزند تورم و نابرابری شناخته میشود.
در خوزستان جایی که منابع نفتی فراوان است اما توزیع ناعادلانه ثروت حاکم، تورم موجب مهاجرت گستردهتر و گسترش سکونتگاههای غیررسمی شده است. این عوامل با هم ترکیب شده و چرخهای از فقر ایجاد کردهاند که در آن خشکسالی تولید روستایی را کاهش میدهد، تورم قدرت خرید را سلب میکند و حاشیهنشینی را به عنوان تنها گزینه باقی میگذارد. پیامدهای این بحران چندوجهی و ویرانگر است.
از نظر اجتماعی، حاشیهنشینی منجر به افزایش آسیبهایی مانند بزهکاری، اعتیاد، خشونت خانگی و حتی مشکلات بهداشتی شده، زیرا بسیاری از این محلهها فاقد سیستم فاضلاب مناسب، آب آشامیدنی سالم و خدمات پزشکی هستند.
در اهواز، آبگرفتگیهای فصلی و آلودگی ناشی از فاضلاب صنعتی و خانگی، سلامت ساکنان را تهدید میکند و بیماریهای عفونی را شیوع میدهد.
از منظر اقتصادی، این پدیده بیکاری را تشدید کرده، زیرا مهاجران اغلب مهارتهای لازم برای بازار کار شهری را ندارند و به مشاغل کاذب روی میآورند، که این خود تورم و نابرابری را بیشتر میکند.
محیط زیست نیز در وضعیت اسفبار است. خشکسالی و حاشیهنشینی تخریب بیشتر منابع طبیعی را به همراه داشته، مانند برداشت بیرویه آب زیرزمینی یا آلودگی رودخانهها، که چرخه خشکسالی را بدتر میکند. در سطح سیاسی، این بحران اعتماد عمومی را کاهش داده و اعتراضاتی مانند آنچه در سالهای اخیر در خوزستان رخ داد، را برانگیخته، زیرا مردم احساس میکنند علیرغم ثروت استان، از حقوق پایهای محروم هستند.
برای مثال، در محلههای حاشیهای اهواز، کودکان اغلب از آموزش مناسب بیبهره میمانند و این چرخه فقر را نسل به نسل ادامه میدهد. در نهایت، اگر این روند ادامه یابد، خوزستان ممکن است با مرگ سرزمینی روبرو شود، جایی که خشکسالی، تورم و حاشیهنشینی جمعیت را به مهاجرت گستردهتر وادارد و استان را خالی از سکنه کند. راهکارها نیازمند رویکردی جامع هستند، از جمله توزیع عادلانه منابع آب، سرمایهگذاری در کشاورزی پایدار برای کاهش مهاجرت ناشی از خشکسالی، کنترل تورم از طریق سیاستهای مسکن ارزان و ایجاد اشتغال محلی. بدون چنین اقداماتی، حاشیهنشینی نه تنها خوزستان بلکه کل کشور را تحت تأثیر قرار خواهد داد، زیرا مهاجرتهای زنجیرهای به شهرهای دیگر مانند تهران منجر به بحرانهای بزرگتر میشود. این یادداشت بر لزوم توجه فوری به این معضل تأکید دارد، پیش از آنکه پیامدهای آن غیرقابل بازگشت شود.