امیرمحمد پوربیرام ـ حاشیهنشینی یک فرآیند اجتماعی است که افراد یا گروهها را از مشارکت کامل در جامعه محروم میکند و آنها را به گوشه یا حاشیه زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی سوق میدهد. این مفهوم شامل اشکال مختلف دارد و براساس عواملی مانند نژاد، قومیت، جنسیت، ناتوانی، وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی و غیره است. افراد یا گروههای به حاشیه رانده شده با موانعی روبرو هستند که دسترسی آنها را به فرصتها، منابع و امتیازات در دسترس دیگران در جامعه محدود میکند.
محلههای حاشیهای مناطقی هستند که حاشیهنشینی را تجربه میکنند و با فقر، مسکن نامناسب، دسترسی محدود به امکانات اولیه، نرخ بالای جرم و جنایت و بینظمی اجتماعی مشخص میشوند. این محلهها اغلب توسط گروههای حاشیهنشینی مانند افراد کم درآمد، اقلیتهای نژادی و قومی، مهاجران وسایر جمعیتهای آسیب دیده اجتماعی پر شدهاند. محلههای حاشیهای معمولاًًً در حاشیه شهرها یا در مناطق درون شهری قرار دارند که توسط دولت و سرمایهگذاران خصوصی نادیده گرفته شده یا رها شدهاند.
حاشیهنشینان کسانی هستند که نتوانستهاند جذب نظام اقتصادی و اجتماعی شهر شوند و مکانگزینی آنها اغلب در اراضی حاشیه شهرها و به صورت غیرقانونی صورت گرفته است.
زندگی درمحلههای حاشیهای میتواند پیامدهای قابل توجهی بر کیفیت زندگی ساکنان داشته باشد. دسترسی محدود به آموزش، مراقبتهای بهداشتی، خدمات و تحرک اجتماعی را محدود کرده وچرخههای فقر را تقویت کند.
الف) انواع حاشیهنشینی:
انواع مختلفی از حاشیهنشینی براساس محل سکونت اولیه افراد وجود دارد. این نوع حاشیهنشینی میتواند بهدلیل عوامل مختلفی از جمله وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی، موقعیت جغرافیایی و دسترسی به منابع رخ دهد:
1ـ حاشیهنشینی شهری: به حاشیهنشینی اطلاق میشود که ساکنان ساکن در مناطق شهری یا شهرها تجربه میکنند. حاشیه نشینی شهری میتواند به دلیل عواملی مانند فقر،تبعیض، کمبود مسکن ارزان قیمت، دسترسی محدود به مراقبتهای بهداشتی، آموزش و پرورش و خدمات اجتماعی رخ دهد. افرادی که در مناطق شهری به حاشیه رانده شدهاند ممکن است در یافتن فرصتهای شغلی با چالشهایی مواجه شوند یا با نرخ بالاتری از جنایت و خشونت روبرو شوند.
2ـ حاشیهنشینی روستایی: حاشیه نشینی است که افراد ساکن در مناطق روستایی یادورافتاده تجربه میکنند. مشخصه آن دسترسی محدود به امکانات و خدمات اولیه مانند مراقبتهای بهداشتی، آموزش، حمل و نقل و فرصت های شغلی است. جوامع روستایی اغلب با چالش های مربوط به زیرساخت های ناکافی، پیشرفت های تکنولوژیکی و کاهش ارتباطات اجتماعی مواجه هستند. کمبود منابع و فرصتها در مناطق روستایی میتواند منجر به آسیب های اقتصادی و اجتماعی شود.
3ـ حاشیه نشینی بومی: حاشیهنشینی بومی به حاشیهنشینی اطلاق میشود که بومیان تجربه میکنند، همچنین به عنوان اولین ملل، بومیان آمریکا یا بومیان شناخته میشوند، که اغلبدر مناطق یا مناطق خاص متمرکز هستند. جوامع بومی درطول تاریخ با تبعیض سیستماتیک از جمله از دست دادن زمین، سرکوب فرهنگی و دسترسی محدود به منابع وفرصتها مواجه بودهاند. حاشیه نشینی بومی میتواند شامل مسائلی مانند فقر، مراقبتهای بهداشتی ضعیف، نابرابری های آموزشی و نرخ بالای بیکاری باشد.
ب) علل حاشیهنشینی:
دلایل مختلفی برای حاشیهنشینی وجود دارد که بسته به زمینه خاص و افراد درگیر میتواند متفاوت باشد. برخی از علل رایج عبارتند از:
1ـ تبعیض و تعصب: حاشیهنشینی میتواند به دلیل تبعیض و تعصب براساس عواملی مانند نژاد، قومیت، مذهب، جنسیت، گرایش جنسی یا ناتوانی رخ دهد. زمانی که افراد یا گروهها به دلیل این ویژگیها با آنها ناعادلانه رفتار میشوند یابه آنها انگ میخورند، میتوانند به حاشیه رانده شوند و ازجریان اصلی جامعه حذف شوند.
2ـ نابرابری اجتماعی ـ اقتصادی: نابرابری های اقتصادی میتواند به حاشیه نشینی کمک کند، زیرا کسانی که از نظرمالی در محرومیت هستند یا به منابع، آموزش و پرورش یا مراقبتهای بهداشتی دسترسی ندارند ممکن است از فرصتها و مشارکت اجتماعی محروم شوند. نابرابری ساختاری و فقر میتواند حاشیهنشینی را تداوم بخشد و چرخهای از طرد و تحرک رو به بالا را محدود کند.
3ـ تعصب نهادی: به حاشیه راندن میتواند ناشی ازسوگیری های سیستمی در نهادها، از جمله ارگانهای دولتی، سیستم های آموزشی، یا سیستم های مراقبت های بهداشتی باشد. سیاست ها یا اعمالی که به نفع گروههای خاصی است، علیه دیگران تبعیض قائل میشود یا نیازهای جوامع به حاشیه رانده شده را نادیده میگیرد، میتواند نابرابری و محرومیت را تقویت کند.