حسین بذرافکن _ دانشمندان، شاعران و نویسندگان همواره مفاخر یک ملت محسوب میشوند و مایه ارج و افتخار مردم آن سرزمین هستند که نام و آوازه کشورشان را در بین خردمندان جهان درخشان میکند .
مردم یونان پس از گذشت چند هزار سال هنوز به ارسطو و سقراط و افلاطون و... مینازند و افتخار میکنند .
مردم ایتالیا و انگلستان و روسیه و آمریکا و... بزرگان علم و ادب خود را، سرمایههای ملی تاریخی خود قلمداد میکنند و بر ملل دیگر فخرفروشی میکنند .
اما ما در قبال این سرمایههای ملی خود که عمر گرانمایه را به زیور طبع آراستهاند چه گُلی به سر زدیم .
قطعاً اگر فردوسی در میان یکی دیگر از ملل عالم زاده شده بود از او مجسمهای از طلا میساختند و بر اریکه عرش جای میدادند تا همگان بدانند این گهر مایه مرد، در این دیار زیسته و در این خاک آرمیده است. کسی که هویت ملی این کهن سرزمین را با قلم خود احیاء کرد و در آن زمانه تاریک که دویست سال شمشیر بیگانه بر سر موجودیت این سرزمین حاکم بود با استواری و رنج و شوق، تاریخ اسطورهای ملت را از دل خاک بیرون کشید و با تارک سپهر افلاک، چون خورشیدی مشعشع تابان بیاراید .
اتفاقی که دگر بار هرگز رخ نخواهد داد و تا گیتی بر مدار خورشید میچرخد مردی همچون فردوسی زاده نخواهد شد و عالم، همسنگ این ابر مرد را در خود نخواهد دید .
این کتاب، شاهنامه فردوسی هویت ملتی است که همواره در طول تاریخ، مردان و زنانی را در دامان خود پرورش داد تا سرزمینش را و زبان و فرهنگ و موجودیت خود را در برابر تهاجم سفاکان و متجاوزان حفظ کردند و جان دادند تا به نام بمیرند و به ننگ زندگی نکنند .
اینک این کشور کیان و حیات خود را مرهون همین نیک نامان آذر کهن میشمارد و مسیری روشن و تابناک گشودهاند که تا ایران و ایرانی زنده است دلاوری و از جان گذشتگی و فداکاری پاینده است.
اینک بر سپهر ادبیات ایران، نام فردوسی در میان هزاران خورشید روشن میدرخشد و تلالو بیبدیل دارد همواره از این کتاب سترگ درس آزادی و نیک نامی و خردورزی و مهر و وطندوستی میآموزیم و به فرزندان خود آموزش میدهیم.
«بمیری به نام و نمانی به ننگ».