محمد مالی ـ سکانس اول/ هنوز روزهای زیادی نمیگذرد که کشتی کشور به واسطه آتشبس، جنگی سخت و سهمگین را از سر گذراند. جنگی ترکیبی و شناختی که موجودیت ایران را هدف قرار داده بود. عبور کشور از این ابرچالش جز با انسجام ملی، ممکن نشد. از روز اعلام آتشبس، حفظ گوهر انسجام دغدغه دلسوزان و تضعیف و انهدام آن، کارویژه دشمنان شد. از این رو بود که معتقدیم هر کس میتواند از درد و رنج این مردم بکاهد و نکند، خیانت کرده است. شجریانها از ریشههای فرهنگی این سرزمین هستند و اقدام همایون در تلاش برای برگزاری کنسرت رایگان در میدان آزادی امری پسندیده بود.
ما هم نه به دلیل واله کنسرت بودن بلکه از بابت نقش آن در شادمانی مردم گفتیم و نوشتیم که؛ آی مردم! بروید و کیفور شوید و گوش به حسودان و آنها که در پی نابودی این خاک و مردم هستند، ندهید. غافل از آنکه سربازان داخلی دشمن، در کمیناند تا خاک به چشم مردم بپاشند! و عجیب آنکه خود در کشتی نشسته و آن را سوراخ میکنند! کنسرت را هیأت دولت مجوز داد و گروههای غیررسمی قدرت با لطایفالحیل، لغو کردند.
سکانس دوم/ با ریاکاری گفتند کنسرت از خیابان آزادی به میدان و ورزشگاه آزادی میرود. گفتند چند روز برای آمادهسازی کم است. گفتند چه کسی گفته ما با دشمن صهیونی یک هدف را دنبال میکنیم.
ما نیز این بار نوشتیم؛ اگر رفتن به کنسرت همایون شجریان در خیابان آزادی توصیه میشد. حالا رفتن به کنسرت همایون شجریان در ورزشگاه آزادی به هیچ وجه توصیه نمیشود.
تندروهای داخلی و خارجی در نبود ساز و کارهای کاربست ملی؛ اقدامی که قوامبخش همبستگی ملی بود را ضایع کردند.
و البته که همایون شجریان، تلفنهای وزیر ارشاد و کشور و بسیاری دیگر را پاسخ نداد و ماجرا فیصله یافت تا چند روز دیگر که یحتمل در یکی از کشورکهای حاشیه خلیجفارس آنچه در ایران رقم نخورد و اجازه ندادند را انجام دهد.
سکانس سوم/ ضربهای که لغو کنسرت همایون شجریان به انسجام ملّی زد اگر بیشتر از خرابکاری صهیونیستها نباشد، کمتر نیست! حیف از فرصتی که میتوانست شادی را به جامعه جنگزده بازگرداند، حیف از امیدهایی که پرپر شد، حیف! ایران جای بهتری بود بدون تندروهای داخلی و خارجی. بدون نفوذیها و منافقها.
لغو کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی برای بار هزارم نشان داد دولت در ایران چه میزان قدرت، اختیار و نفوذ دارد! این را میتوان به ورزش، اقتصاد، سیاست خارجی و چهوچهوچه تعمیم داد. گرانیگاه ساختاری در ایران دقیقاً همین نقطه است که زور نهاد غیرپاسخگو و غیررسمی بر دولت میچربد.
سکانس چهارم/ شک ندارم که کنسرت خیابانی همایون به حضور میلیونی مردم تهران میانجامید. مردم ایران نجیبند و شب زیبایی رقم میخورد. شادی تقسیم میشد و زخم جنگ و اندوه آن، کمی التیام مییافت. اما آنچه باعث شد رفع این آلام، آمال شود، نه کنسرت، نه ساز و آواز، نه بایستههای لجستیکی و نه دغدغههای امنیتی که به باور من خوفی بود که اقلیت تندرو از مردم دارند. حوزه خصوصی در ایران معاصر از هر چه که تبلور حوزه عمومی است ترس دارد، میخواهد کنسرت باشد، تجمع باشد، انتخابات باشد و هر چه که نهاد اجتماع و جامعه ایران را در معرض دید پستونشینان آورد.
سکانس آخر/ چقدر عجیبید شما!
مخالف برجام بودید و هستید ولی انتقاد میکنید که چرا اسنپبک رخ داد.
مخالف برگزاری کنسرت همایون شجریان بودید و هزاران فحش نثار او کردید ولی حالا ناراحتید که چرا لغو شده است.
با خودتان چند چند هستید!
بپذیرید بازی میخورید و اسیر جو میشوید. کمی تأمل و تمام.