مریم خزاعلی _ نامِ نامیِ نَیّرِ اعظم است که تابان و درخشان، آذین ـ آویزِ پُر طَمطراقِ مهمترین اثرِ سلطان محمدِ نقاش، تصویرگرِ نامدارِ عهدِ باشکوهِ صفویست که بر نگارهی «معراج حضرت رسول» میدرخشد.
نگارهی معراج حضرت رسول یکی از درخشانترین آثارِ هنرهای تجسمی در دورانِ هنرِ اسلامی، به سبکِ نقاشیِ مکتبِ تبریزِ دوم یا مکتبِ اصفهان توسط سلطان محمد نقاش ترسیم شده است.
نگارهی معراج حضرت رسول، به رَقَمِ سلطان محمد، در یکی از نُسَخِ مصور شدهی خمسهی نظامی (حدود ۱۵۳۹ـ۱۵۴۳ میلادی)، صحنهای سرشار از جلوههای معنوی و نمادهای بصری است. این اثر در دورهی صفوی خلق شد و برخلاف برخی سایر نگارههایِ مصور شده در هنر اسلامی به خاطرِ ترکیبِ پیچیدهی سبکهای تزیینی و نگرش متعالی که دارای هر دومفهومِ «حُسن» و «تَجَلّی» از منظر زیبایی شناسیِ هنر اسلامی است، همیشه، توجهِ ویژهی نظریهپردازانِ این حوزه را به خود جلب کرده است. در این یادداشتِ کوتاه قصد دارم تا به صورت بسیار خلاصه، نگارهی حیرت آور «معراج حضرت رسول» را بنابر آراءِ سیدحسین نصر، تیتوس بورکهارت، اُولِگ گِرابار و اِروین پانوفسکی را مورد بررسی قرار دهم.
در هنر اسلامی، نگارهی معراج حضرت رسول (روایتِ صُعودِ پیامبر به آسمان) یکی از اَسرارآمیزترین تصاویرِ ترسیم سدهی مذهبی است؛ چرا که در عینِ بیانِ داستان دینی، با القایِ حسِ احترام به تقدسِ حضرت پیامبر و دوری از تصویرگراییِ مستقیم (به دلیل حرام بودنِ مصور سازیِ اَئمه در آثار تجسمی در مذهب اسلام) تعادلی ظریف برقرار میکند. بنابر تواریخِ منقول از پژوهشگرانِ مختلف، این نگاره احتمالاً در تبریز و در دوران سلطنت شاه طهماسب برای ترسیم در کتاببِ خمسهی نظامی مصور شده ؛ و بیانگرِ لحظهای (خارقالعاده) یا خلافِ آمدِ عاد به عنوان یک معجزهی الهی،هنگامهای را به نمایش می گذارد که حضرت پیامبر همراه با جسم و روحِ زمینی به سوی خداوند صعود میکند.
سلطان محمد، بهعنوان یکی از برجستهترین نگارگرانِ دورهی صفوی و استادِ سبکِ تلفیقیِ مغولی ـ تیموری ـ اثر خود را با ترکیب رنگهای درخشان و ساختاری منظم خلق کرده است. برخی از منتقدان به این ترکیب هنگامِ تقسیمِ مکاتبِ نقاشی ، عنوانِ «مکتب اصفهان» یا «مکتبِ تبریز دوم» را نامگذاری کردهاند.این نگاره، برخلاف بسیاری از تصاویرِ مذهبی که چهرهی پیامبر را میپوشانند، صورتِ حضرتِ رسول را با هالهای نورانی ، بیمه شده در نوری درخشان به تصویر کشیده است.
به نوعی میتوان گفت که این ترسیم نخستین شمایل در هنر اسلامی از صورتِ یکی از معصومین است.
بنابر مضامینِ شریعت اسلام به طور عام و خاص هرگونه تصویرسازی، ساخت تندیس و اجرای هر اثر اثرِ تجسمی که حاوی مفهوم رئالیسم یا هایپِر رئالیسم (مطابق با چهرهی واقعی آدمیزادی) باشد، حرام و شِرک در برابر قادرِ مطلق تلقی میشود.
در نتیجه، نقاشان و پیکرتراشانِ ایرانی در اَدوارِ پس از اسلام با محدودیتهایی غیر قابل توصیف در خلقِ آثار خود مواجه بودند.
هنر اسلامی، بهویژه نگارگریهای مذهبی، همواره مورد توجه پژوهشگران، هنرمندان و فلاسفه بوده است. یکی از مهمترینِ این آثار که از همهی جوانبِ مذهبی و معنوی مورد توجهِ قرار گرفته نگاره معراج حضرت رسول (ص) اثر سلطان محمد نقاش است. این اثر که در دوره صفوی خلق شده، از جمله شاهکارهای هنر نگارگری اسلامی به شمار میآید و همواره در تحلیلهای مختلف هنری و فلسفی مورد توجه قرار گرفته است. در این یادداشت قرار است ، ضمن بررسیِ تاریخچه و ویژگیهای هنری این اثر، تحلیلهای تطبیقی نیز بنابَر آراء تعدادی از فلاسفه و هنرمندان را نیز مورد مطالعه قرار دهیم. هدف از نگارش این مقاله، علاوه بر بررسی ابعاد هنری، معنوی و فلسفی اثر، ایجادِ درکی عمیقتر از نحوهی بازنماییِ مفاهیمِ مذهبی در هنر اسلامی، به طورِ ویژه در نگارهی معروفِ معراجِ حضرت رسول است.
۱. سلطان محمد نقاش: زندگی، تأثیرات هنری و سبک نقاشی
سلطان محمد نقاش یکی از بزرگترین هنرمندان عصر صفوی است که در زمینهی نگارگریِ اسلامی نقش برجستهای ایفا کرده؛ وی در نیمهی دومِ قرنِ پانزدهم میلادی در دربار شاهان صفوی فعالیت میکرد و آثارش تاثیرات قابلِ توجهی در تحولِ هنر نقاشی ایرانی داشت. سلطان محمد نقاش در کنار دیگر هنرمندان برجسته این دوره، به ایجاد یک زبان بصریِ تازه و شکوفایی هنر ایرانی کمکِ شایانی کرد.
یکی از مهمترین خصوصیات آثار وی استفاده از رنگهای غنی با جزئیات دقیق است؛ به ویژه در نگارههای مذهبی، او به شکلی هنرمندانه فضاهای روحانی و معنوی را از دنیای مادی جدا نموده و دو دنیای متفاوت را در کنار یکدیگر به نمایش میگذارد.
ترکیببندی دقیق، دقت در نمایش جزییات صورتها، بدنها، پوششها و مناظر طبیعی، همگی ویژگیهایی هستند که در سبک سلطان محمد نقاش به چشم مخاطب بسیار زیبا و حیرت آور پدید آمدهاند.
سلطان محمد نقاش در بسیاری از آثار خود از نقاشیهای مینیاتوری بهره برده، در ترجمهی تحت الفظیِ واژهی فرانسوی مینیاتور می توان گفت ظرافتِ خطوط است که مطرح می شود. که نگارهی معراج حضرت رسول می توان به وضوح ظرافت در ترسیمات را مشاهده کرد. در این نگاره جزئیاتِ دقیقی مانندِ خطوطِ چین وُ چروکِ لباسها، خطوط و سایه روشن در چهرهها و حتی مناظر زمینهی اثر نیز با دقتی زائدالوصف مصور شدهاند. نقاش با این حجم از دقتتوانسته فضاهایی با معنایِ عمیق و تمایز میانِ عالم مادی و معنوی ایجاد کند.
۲. نگاره معراج حضرت رسول: تحلیلی از نمایشِ عالم مادی و معنوی:
در این اثر، حضرت محمد (ص) بر اسبش که بنابر روایت شیعی و سُنّی، «بُراق» نام داشته سَوار ، و همراه با فرشتهی مقرب، حضرتِ جبرئیلِ امین، در حال صعود به آسمان است. این نگاره به شدت نمادین است و هر جزئیات در آن معنای خاصی دارد.
ـ طراحی و ترکیببندی:
طراحیِ این نگاره به گونهای است که حرکتِ مسیرِ پیامبر از دنیای زمینی به سوی آسمان را به خوبی نمایش می دهد. بُراق در این تصویر به خوبی طراحی شده و نمادِ سرعت و توانایی در عبور از مرزهای دنیوی است. حرکتِ پیامبر به سوی آسمان، نه تنها بیانگر عبور از مرزهای فیزیکی که گویی به نوعی در حالِ انتقال به بُعدی، معنوی و روحانی در عالمِ ماوراء است.
حضرتِ جبرئیل نیز به عنوان همراهِ پیامبر در این صعود معنوی، در کنار او حضور دارد. در طراحی جبرئیل، ویژگیهای آسمانِ فرشتگان (بنابر اقوالِ اسلامی) به خوبی نمایش داده شده؛ رنگهای آبی و سفید در پسزمینه، به معنای آسمان و عالم ملکوت است. در قسمتِ پایینِ تصویرهم مناظری از زمین و شهرها به نمایش گذاشته شده تا فاصلهی سترگِ میان دو جهان را به نمایش بگذارد.
ـ رنگها و جزئیات :
رنگها در این اثر، به ویژه در نمایشِ فضایِ آسمان و زمین، دارای معنایی خاصی هستند. آسمان که به رنگهای آبی و بنفش رنگآمیزی شده،نشان از عالم بالا و بیکران است. در مقابل، رنگهای گرمتر و ترکیب شده با رنگِ زرد در قسمتِ زمین نیز نشاندهندهی دنیای مادی و جسمانی است. همچنین، جزئیات در لباسها و چهرهها هم به قدری دقیق است که بیننده میتواند به وضوح احساس کند که هر شخصیت در حال حرکت به سوی مقصدی معنوی است.
3. اهمیت و تأثیر نگارهی معراج حضرت رسول در تاریخ هنر اسلامی
نگارهی معراج حضرت رسول، علاوه بر ارزش هنری خود، در تاریخِ هنر اسلامی جایگاه ویژهای دارد. این اثر به خوبی نشاندهندهی شکوفاییِ هنر اسلامی در دورهی صفوی است که تاثیرات آن در آثار هنری ادوارِ پس از آن مشهود است. در این دوره، هنر اسلامی از نظر تکنیکی و مفهومی به بلوغ رسیده و هنرمندان تلاش میکردند تا مفاهیمِ دینی و معنوی را به گونهای نوین و منحصر به فرد در آثار خود بازنمایی کنند.
ـ تأثیراتِ فرهنگی و مذهبیِ این نگاره در دنیای اسلام:
نگارهی معراج نه تنها به عنوان داستانی مذهبی مهم است، که به شکلی نمادین و تصویری، آموزههای اسلامی را به مخاطب منتقل میکند. این اثر برای مسلمانان به عنوان نقطهای عَطف در تاریخِ معراجِ پیامبر اسلام محسوب میشود. نمایش تصویری این واقعهی مهم از یک سو به تقویت ایمان مسلمانان کمک میکند و از سوی دیگر نشاندهندهی قدرتِ هنر در بیان مفاهیم دینی و معنوی است.
در هنر اسلامی، نقشِ تصاویر در آموزش و انتقال مفاهیم دینی بسیار مهماند. همانطور که در آثار مختلف هنری اسلامی مشاهده میشود، هنر به عنوان وسیلهای برای آموزش اخلاقیات، باورها و اصول دینی مورد استفاده قرار گرفته؛ و این امر بهویژه در نگارههای معراج به وضوح دیده میشود، که تصویرگر بهطور کامل و با دقتِ بالا، مفاهیمِ دینی را از طریقِ نمادگراییهای بصری به مخاطب منتقل نموده است.
4. نگاره معراج از منظر زیباییشناسی و نمادگرایی
ـ رنگها و ساختار هندسی:
از ویژگیهای بارزِ این اثر استفاده از رنگهای شاد و درخشان است که فضایِ تصویر را سرشار از نور و رنگ کرده است. در بخشهای پایینتر، رنگهای گرمی مانند زرد و قرمز به چشم میخورند که نمادِ دنیای مادی و جسمانی هستند، در حالی که در آسمان، رنگهای آبی و سفید، نمایانگر عالم بالاتر و ملکوتی است. این تضاد رنگها به نوعی دوگانگی جهانهای مادی و معنوی را به تصویر میکشد و حرکت پیامبر از دنیای مادی به سوی عالم قدسی را نمایان میسازد.
ـ حرکت و زمان :
یکی دیگر از نکات زیباییشناسی این اثر، نحوهی نمایش حرکت و زمان است. حرکت پیامبر به سمت آسمان، در این اثر به شکلی نمادین و تصویری به نمایش درآمده است که مفهوم زمان و مکان را به چالش میکشد. در حالی که حرکت به سوی بالا میرود، ترکیب فضایِ عمودی و افقی بهطور همزمان احساس انقطاع و تداوم را منتقل میکند. در این ترکیب، نه تنها حرکت در فضا نشان داده میشود، بلکه مفهومِ معنوی حرکت روحانی پیامبر از دنیای فانی به سوی عالم ابدی و ملکوتی به شکلی نمادین بازتاب مییابد.
ـ جزئیات و دقت در طراحی:
جزئیاتِ طراحی در این اثر نیز بینظیر است. در طراحی چهرهها، لباسها و فضای پسزمینه، هنرمند به گونهای عمل کرده که هر جزء در کنار دیگری به شکلی هماهنگ و متوازن قرار دارد. از آنجا که هنر اسلامی به دقت در طراحی و تجسم جزئیات اهمیت میدهد، این اثر نیز از این قاعده مستثنی نیست و جزئیاتِ ریز مانند طراحیِ لباسها و چهرهها، ارتباط معنوی و مذهبی عمیقی را با بیننده برقرار میکند.
بهطور کامل میتوان اینگونه گفت که نگارهی معراج حضرت رسول اثر سلطان محمد نقاش نه تنها از نظر هنری یک شاهکار است، بلکه در سطح معنوی و فلسفی نیز اثری بینظیر به شمار میآید. این اثر به خوبی نشاندهندهی قدرتِ هنر در نمایشِ مفاهیمِ دینی و معنوی است؛ که به طورِ ویژه توانسته است فضایِ عالمِ بالا و عالمِ مادی را با استفاده از رنگها، جزئیات و ترکیببندیهای دقیق به نمایش بگذارد.
در بررسیِ تطبیقی و کُلّیِ این اثر بر اساس مقاله از آیدین آغداشلو منتشر شده در شمارهی ۳۲۵ نشریه بخارا در سال ۱۳۸۲ به نقل از سایت (نورمگز)، آراءِ سید حسین نصر، بومگارتن و ژان بودریار، میتوان دریافت که این اثر نه تنها در پیِ بازنمایی یک واقعهی مذهبی بوده که به شکلی عمیقتر در جستجویِ تجسمِ عالمِ معنوی و حقیقتی بالاتر از دنیای مادی است. بهویژه با توجه به نظریات سید حسین نصر دربارهی هنرِ اسلامی، میتوان گفت که این اثر نه تنها در پیِ انتقالِ مفاهیمِ زیباییشناسی که در جستجوی حقیقتی معنوی و دینی بوده تا از طریق هنر به مخاطب منتقل میشود.
در نهایت، نگاره معراج حضرت رسول بهعنوان یک اثر هنری ارزشمند در تاریخ هنر اسلامی، نه تنها به عنوان شاهکاری هنری شناخته میشود، بلکه بهعنوان یک مدخلِ معنوی و فرهنگی به منظورِ درکِ بهترِ مفاهیمِ دینی و فلسفی نیز مورد توجه قرار دارد. این اثر به وضوح نشاندهندهی پیوند هنر، دین و فلسفه است که در تاریخ هنر اسلامی تأثیرات زیادی به جای گذاشته است.