جواد زینالعابدینی _ یکم ـ حمله به قطر؛ فراتر از یک عملیات نظامی
حمله مستقیم اسرائیل به دوحه، نه فقط یک اقدام تروریستی بود و نه صرفاً یک پیام به حماس یا مقاومت. این حمله، نمایش آشکار فروپاشی «امنیت خریدنی» در خلیج فارس بود.
قطر دهههاست میلیاردها دلار به آمریکا باج داده؛ از میزبانی سنتکام تا هدیه ۴۰۰ میلیون دلاری به ترامپ. اما همان کشوری که تا امروز در هر بزنگاهی نوکر بیجیره و مواجب آمریکا بود، در نهایت مثل یک مهره مصرفشده کنار زده شد.
دوم ـ معادله ژئوپلیتیک؛ چرا شعار مهم نیست؟
برای سادهلوحانی که فکر میکنند دشمنی آمریکا و اسرائیل فقط به خاطر شعار «مرگ بر آمریکا»ست، قطر بهترین شاهد است.
قطر نه مرگ بر آمریکا گفت. نه مرگ بر اسرائیل. بلکه حتی دفتر حماس را به دستور مستقیم واشنگتن باز کرد. اما باز هم به او حمله شد. چرا؟ چون مسئله ذات ژئوپلیتیک است:
آمریکا در ۸۶ درصد تاریخش در حال جنگ بوده؛ شعار هیچوقت ملاک حمله نبوده. ملاک، منافع و استراتژی توسعهطلبی است.
سوم ـ پیام به ایران و مکانیزم ماشه
درست در همان شبی که اسرائیل قطر را هدف گرفت، ایران و آژانس درگیر مذاکرات درباره توافق و تمدید یا لغو مکانیزم ماشه بودند. این همزمانی تصادفی نیست. آمریکا و اسرائیل میخواهند با یک تیر چند نشان بزنند:
ـ فشار نظامی در منطقه (قطر بهعنوان هشدار به بقیه شیوخ عرب)
ـ فشار دیپلماتیک در قاهره (گروسی ـ عراقچی و تمدید ماشه)
ـ فشار روانی در افکار عمومی (جلوه دادن ایران بهعنوان «تهدید اصلی» و در عین حال مشغول کردن به برجام)
نتیجه؟ یا ایران پای میز معامله امتیاز میدهد، یا تحت فشار «امنیتی ـ نظامی ـ رسانهای» وارد چرخه جدید تحریم میشود.
چهارم ـ نقش گروسی؛ «قاتل دیپلماتیک»
رافائل گروسی، کسی که در پرونده ترور دانشمندان هستهای ایران دستکم شریک سکوت بود، امروز در قامت قاضی نشسته است.
غرب میخواهد ایران را در دوگانه «یا بپذیر یا ماشه» گیر بیندازد. اما آنچه نمیدانند، این است که میدان امروز به دیپلماسی نفس مصنوعی داده است.
اگر مقاومت منطقه نبود، اگر موشکهای ایران نبود، اگر ضربات سنگین در جنگ ۱۲ روزه اخیر نبود، گروسی حتی زحمت لبخند هم به دیپلماتهای ایرانی نمیداد.
پنجم ـ فروپاشی اسطوره «امنیت آمریکایی»
قطر نمونه عینی یک حقیقت استراتژیک است:
ـ پدافندش در دست آمریکا.
ـ جنگندههایش فرمان از پنتاگون میگیرند.
ـ پایگاههایش محل سوخترسانی اسرائیل بودند.
با این همه، ۱۲ بمب اسرائیلی بیهیچ مانعی بر سرش فرود آمد.
این یعنی نه قطر، نه عربستان، نه امارات؛ هیچکدام توان دفاع مستقل ندارند.
«تنها کشوری که امروز امکان پاسخ واقعی به اسرائیل دارد، ایران است.»
ششم ـ فرصت تاریخی؛ قطر بهعنوان شریک جدید مقاومت؟
وقتی نخستوزیر قطر برای اولین بار لفظ «دشمن» را درباره اسرائیل به کار برد، شکافی در گفتمان رسمی دوحه ایجاد شد.
این شکاف میتواند آغاز یک تغییر ژئوپلیتیک باشد:
یا قطر بیش از پیش به واشنگتن آویزان میشود (و نهایتاً فرو میپاشد).
یا در پشتپرده به محور مقاومت نزدیک میشود، همانگونه که یمن و لبنان از دل فشار به مقاومت رسیدند.
قطر بهجای خرج میلیاردها دلار برای دفاع موهوم آمریکایی، باید محرمانه در تقویت محور مقاومت سرمایهگذاری کند. تنها این مسیر است که برای او حیات میآورد.
هفتم:
حمله به قطر یک پیام دارد:
هیچ کشور عربی ـ اگر نوکرترین متحد آمریکا باشد ـ از چنگ اسرائیل در امان نیست. و مکانیزم ماشه، اگرچه ابزار حقوقی غرب است، اما بدون قدرت میدان ایران پشیزی نمیارزد.
امروز تاریخ در نقطهای ایستاده که دو جبهه بیشتر وجود ندارد:
جبهه ضعیفان که با دلار و لابی میخواهند بقا بخرند و در نهایت بلعیده میشوند.
جبهه مقاومت که با خون و موشک و ایمان، بقای حقیقی را تضمین میکند.
آمریکا و اسرائیل خیال کردند «امنیت خریدنی» را به سخره گرفتند. اما در واقع، ، کلید فروپاشی اسطوره امنیت آمریکایی زده شد.