فاضل خمیسی _ برخی اوقات «امید» تلخترین واژهی زندگی است! انگار کسی میخواهد با این کلمه معطلت کنه... در بسیاری از اوقات، آنچه «رنج» را التیام میدهد امید نیست، مقاومت و صبوری است. در امید، «شایدهایی» است که به مرور زمان حالتی تخدیر کننده به خود گرفته و انسان را از نظر روانی و درون تهی میسازند اما صبوری با قوی بودن و تحمل همساز است. وقتی امید رخت ببندد، پوچی انسان را فرا گرفته و درهای پیش رو را بسته قلمداد میکند.
غرض از این پیشگفتار مؤجز اشاره به یکی از دردناکترین اقدام بشری است: «خودکشی».
آمار خویشکُشی آنقدر نگران کننده است که در حال تبدیل به ابزاری برای اعتراض و انتقام است تا دست بریدن از رنج زندگی!
انکار شرایط سخت زندگی یا معضلات روانی ایجاد شده برای جامعه نه تنها صورت مسأله را حل نمیکند بلکه به پیچیدگیهای آن میافزاید.
باید پذیرفت که نابرابری اجتماعی، مشکلات معیشتی، عدم کارکرد صحیح سازمانهای متولی، مدیریت ناکارآمد در بخشهای مختلف، سوءاستفاده از قدرت توسط صاحبان آن، کاسته شدن از روحیات معنوی، آفرینش ناهنجاریهای جدید و غیرقابل پیشبینی، حس تنهایی و رهاشدگی و...، موجب به خطر افتادن جامعه به مثابهی یک کل و آسیب به تکتک افرادی است که در آن زیست میکنند.
مورد توجه قرار نگرفتن در مواقعی که فرد نیازمند توجه است تحمیل تحقیر و توهین است. القاء عزت نفس که با ابزار احترام به افراد منتقل می شود مهمترین عامل «حس وجود» برای آنهاست. «فردی» که از عزت نفس تهی شده باشد پذیرای بسیاری از رذیلتهاست.
جامعهای که حس میکند به خواسته و مطالباتش توجهی نمیشود کمکم و ناخواسته با تحقیرشدگی و طرد مواجه و عزت نفس آن به خطر میافتد.
«احترام» واژهای بدون عاملیت نیست، این کلمه در عدالت، بهرهمندی از خدمات، حس تأثیرگذاری، آزادی، امنیت و... تجلی پیدا و قداست انسان را گوشزد مینماید.
با پژوهشهای میدانی بهعمل آمده مشخص شده نه ثروت، رابطهی مستقیم با شادی دارد و نه خودکشی با فقر!
آنچه رنجهای اجتماعی را مضاعف میکند بیانصافی و به مسلخ بُردن عدالت است.
آموزش تابآوری در برابر مشکلات و ارزشمند بودن زندگی به همراه تدبیر و ابرام در احقاق حقوق و برجستهسازی اینکه «وجودمان» موهبت، و زندگی فرصت و امتیاز کوتاهی است که خداوند باری تعالی نصیب ما کرده و مدارا با رویدادهای تلخ و شیرین و تقویت خداباوری و ارتقا معنوی و سایر روشها، زندگی را تحملپذیرتر و موجب می شود در رابطه با رویدادهای پیش آمده عاقلانهتر تصمیم بگیریم..
«کسی میگفت تصمیم داشتم با پرتاب خود از پُل به زندگی خود خاتمه دهم..
همزمان با رسیدنم به پُل، خورشید هم طلوع کرد، محو تماشای زیبایی آن طلوع شده و از تصمیم دیوانهوارم منصرف شدم، از آن روز در حدود ۲۳ سال میگذرد و من به جز روزهای اندک، تمام طلوعهای خورشید را به تماشا نشستهام.»